پروانه سفید اشجار

 

      H.cunea مي تواند با پرواز طبيعي حشرات بالغ انتشار يابد كه اين روش مهمترين روش انتشار آفت در داخل كشورهاي آلوده  است. تجارت بين المللي راه انتشار آفت به مناطق جديد مي باشد. H.cunea همراه بخش هاي سبزينه اي گياه و همچنين موادي  كه در بسته بندي بكار مي روند، قادر به انتقال مي باشد. قدرت تحمل لاروها در مقابل گرسنگي تا بيش از دو هفته باعث مي شود   كه آنها بتوانند توسط وسايل نقليه منتقل شده و آنقدر زنده بمانند تا آلودگي جديدي ايجاد كنند. مهاجرت دسته جمعي در صورت عدم وجود گياهان ميزبان و همچنين براي جستجوي محل هاي جديد صورت مي گيرد و  اغلب تا محيط هاي شهري كه آفت روي نرده هاي چوبي، خانه ها، جاده ها و وسايل نقليه قابل مشاهده است نيز ادامه مي يابد. انتشار آفت با انتقال تنه هاي درخت كه داراي شيار و سوراخ هايي در پوستشان ديده مي شود نيز امكان پذير است همچنين احتمال ورود آفت به صورت تخم و لارو توسط حشره شناسان آماتور امكان پذير است ...

ادامه نوشته

معرفي گياهان خود روي ايران، گياهان در معرض خطر (2)


 

View Full Size Image

 

نام فارسي: گونه اي پيچك

نام علمي: Convolvolus fatemensis Kze.                        

 

اين گياه يكي از گونه هاي سرده پيچك (Convolvolus L.) بوده و به تيره پيچك (Convolvulaceae) تعلق دارد؛ 45 گونه گياه علفي (پيچنده يا خزنده) يا درختچه اي از اين سرده در ايران يافت مي شود.

مختصري از ويژگي هاي گياه شناسي: گياهاني علفي (يكساله يا چند ساله)، گاهي بالارونده و پيچنده يا خزنده. برگ ها كامل يا منقسم، با پهنك قلبي يا پيكاني و يا تحليل رفته و پولكي. گل ها نر- ماده ،با پنج كاسبرگ جدا و پنج گلبرگ پيوسته همانند قيف يا شيپور. ميوه خشك. دانه آلبومن دار.

زمان گل و ميوه دهي: اسفند و فروردين.

پراكندگي جغرافيايي در كشور: اين گياه به تعداد اندك و تنها در رويشگاهي كم وسعت در حاشيه جنوبي جزيره قشم مي رويد كه متاسفانه همين پايه هاي معدود نيز اكنون به دليل انجام عمليات عمراني در معرض نابودي قرار گرفته اند.

مصارف و كاربردها: به دليل كمياب بودن و در نتيجه پهنه گسترش بسيار محدود در اين مقوله اطلاعاتي وجود ندارد؛ مصارف و كاربردهاي يكي از خويشاوندان نزديك اين گونه با نام فارسي پيچك يا پيچك صحرايي و نام علمي "Convolvolus arvensis  L.":

- محيط زيست: توليد غذا (انرژي و مواد) به عنوان اولين حلقه  زنجيره غذايي در بوم سازگان ها (Ecosystemes)، تلطيف هوا با توليد اكسيژن و رطوبت، حفاظت از خاك در برابر فرسايش آبي و بادي، ايجاد محيط زيست مناسب براي انسان و ساير جانداران مصرف كننده (Consumer) و زيبا سازي محيط.

- تركيبات: ريشه داراي نوعي ماده رزيني و مسهل است، به علاوه تركيبات قندي مختلف از جمله نشاسته نيز در ريشه يافت مي شود.   

- خواص درماني: اندام هاي مختلف گياه مثل برگ، گل، دانه و به ويژه ريشه مسهل و صفرابر هستند، عصاره ي گياه براي رفع زردي تجويز مي شود، عصاره ي برگ باعث تسريع در انعقاد خون مي گردد.

- مصارف تغذيه اي: مورد چراي دام و علفخواران وحشي قرار مي گيرد.

 

                                                       سید رضا صفوی

معرفي گياهان خود روي ايران، گياهان در معرض خطر (1)

 

نام فارسي: گونه اي گل گندم

نام علمي:Boiss. & Hausskn.    Centaurea phlomoides

      اين گياه يكي از گونه هاي سرده گل گندم (Centaurea L.) بوده و به تيره آفتابگردان (Asteraceae) تعلق دارد؛ 74 گونه علفي يك ساله يا چند ساله از اين سرده در ايران يافت مي شود.

مختصري از ويژگي هاي گياه شناسي: گياهي چند ساله پوشيده از كرك، با ساقه منفرد كه در انتها منشعب مي شود، به ارتفاع 50 تا 80 سانتي متر. برگ ها سرنيزه اي، پاييني ها با قاعده ي لوب دار.گل زرد-طلايي، مجتمع در كپه ها، كپه ها متعدد، تخم مرغي، با برگه هاي گريباني خاردار. ميوه فندقه با كاكلي متشكل از چهار تار.

زمان گل و ميوه دهي: ازخرداد تا مرداد.

پراكندگي جغرافيايي در كشور: اين گياه تا به حال تنها در دومنطقه يكي در استان كردستان، ارتفاعات اورامان در نزديكي نوسود و ديگري منطقه اي بين پاوه و باينگان در استان كرمانشاه مشاهده گرديده است.

مصارف و كاربردها: به دليل كمياب بودن و در نتيجه پهنه گسترش بسيار محدود در اين مقوله اطلاعاتي وجود ندارد؛ مصارف و كاربردهاي يكي از خويشاوندان نزديك اين گونه با نام فارسي گل گندم زرد و نام علمي "Centaurea solstitialis L.":

- محيط زيست: توليد غذا (انرژي و مواد) به عنوان اولين حلقه  زنجيره غذايي در بوم سازگان ها (Ecosystemes)، تلطيف هوا با توليد اكسيژن و رطوبت، حفاظت از خاك در برابر فرسايش آبي و بادي، ايجاد محيط زيست مناسب براي انسان و ساير جانداران مصرف كننده (Consumer) و زيبا سازي محيط.

- تركيبات: داراي اسيد كالسي تراپيك (Calcitrapic) و كنيسين (Cnicine) يا سانتورين (Centaurine) كه ماده اي بي شكل وتلخ مزه است مي باشد.  

- خواص درماني: از قسمت هاي مختلف گياه بخصوص گل هاي آن به عنوان تب بر استفاده مي شود.

- مصارف تغذيه اي: مورد چراي دام و علفخواران وحشي قرار مي گيرد.

سید رضا صفوی

ماده پرارزش در برنامه چهارم




هر منبع طبیعی یا دارایی زیست محیطی، می تواند نوعی «سرمایه طبیعی» محسوب شود که ارزش آن برای جامعه، طبق تعریف معادل با ارزش استهلاک منافع آتی است که می توان از مصرف آن دارایی به دست آورد.
 
ادامه نوشته

ضرورت حفاظت از كاريزها

قنات زارچ طولاني ‌ترين قنات ايران
حفظ قنات = حفظ پايداري محيط زيست

   قنات یا کاریز سازهایست متشکل از چاههای متوالی که به وسیله مجرايي زیرزمینی به هم میپیوندند. جریان آب قنات از درون این مجرای زیرزمینی عبور می‌کند و در نهایت به سطح زمین می‌رسد. قنوات در گذر از تاریخی چندهزار ساله، شریان زندگی را بر دل سوزان نواحی بياباني و حاشیه‌ کویر مركزي در دست داشته‌‌اند، چرا كه در واقع اسباب ضروری‌ برقراری و استمرار تمدن را در مناطق کم‌آب (drylands) بوجود آورده‌اند. فرهنگ كشاورزي ديرپاي ایرانی به همراه وجود بیابان‌های پهناور در این سرزمین کهن، سبب گشته‌ تا ایرانیان از دیرباز جايگاه و احترام ویژه‌ای را برای آب و آبادانی لحاظ كنند. اجداد ما با تفکری تحسین‌بر‌انگیز حیات خود را مرهون دست بخشش‌گر ساقی احدّیه می‌دانستند. آن‌ها هر گوشه‌ای را که درختی برافراشته و سبز می‌یافتند، قدمگاهی مقدس می‌خواندند؛ بر درخت دخیل می‌بستند و هرگز آب پاک و پاکیزه را آلوده نمی‌کردند. سازه‌های آبی بدیع و شگفتی‌آفرین تاریخی، نمایان‌گر ابتکار و ذوق ایرانی‌ست که از مفاخر ملّی ما محسوب می‌شوند. به جرأت می‌توان گفت: قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین این سازه‌ها، قنات است.
   چنين است كه اغلب ديرين‌شناسان در حوزه‌ي صنعت آب، ایران را خاستگاه اصلی بوجود آمدن قنات می‌دانند و معتقدند كشورهای‌ ديگر جهان به تدريج‌ در این فن از ایرانیان الگو گرفته‌اند .
   از طرفي، آشكار است كه در هزاره سوّم بحران آب یکی از اصلی‌ترین نگرانی‌های انسان آینده‌نگر امروزی‌ست که سبب شده کشور‌های مختلف با توجه به جایگاه محوری آب در توسعه، به سوی مدیریتی جامع برای حفظ، احياء، اصلاح، توسعه و بهره‌برداری از اندوخته‌هاي آبی روی آورند. دريافتي كه لزوم توجه جدي‌تر به احيا و روزآمد كردن اين صنعت يا شگرد بومي را دوچندان مي‌سازد .
    یکی از مزیت‌های قنات که در سایر پروژه‌های آبی کمتر مشاهده می‌شود، مشارکت در مدیریت بر قنوات و بهره‌برداری از آن‌ها است. تا دهه چهل شمسی، بحث ارباب و رعیتی در میان بود. ارباب مدیریت سیستم قنات را در اختیار داشت و رعایا بهره‌برداری می‌کردند. ارباب‌ها از بضاعت مالی خوبی برخوردار بودند و هزینه‌ای را هم برای مرمت، احیا و لایروبی صرف می‌کردند. بعدها با تقسیم شدن آب و تعدد مالکین، امر بازسازی نیز کمرنگ‌تر گردید و این موضوع شاید به عدم بضاعت مالی بهره‌برداران و کشاورزان باز ‌می‌گشت. توجه به جایگاه اقتصادی حفظ قنات، مزیت‌های استفاده از این سیستم برای تحقق توسعه پایدار، ارزش تاریخی و همچنین هویت‌بخشی فرهنگی به واسطه معرفی این ساز و کار کهن ایران‌زمین، اسباب آن را فراهم آورد تا دولت طرح جامعی را به‌صورت یکپارچه با عنوان "طرح احیاء و مرمت قنوات کشور" از سال 1377 توسط سازمان متولی آن یعنی جهاد کشاورزی آغاز کند. ليكن متأسفانه نتايج حاصل از اين طرح مفيد و ارزشمند، آن گونه كه بايسته مي‌نمود، در سطح جامعه و بهره‌برداران انعكاس نيافت ...
    


ادامه نوشته

مدخلي بر اهميت ويژگي‌هاي ارزشمند گياهان ايران

   كشور پهناور ما كه بخش عمده فلات ايران را شامل مي شود، بيش از 000/648/1 كيلومتر مربع وسعت دارد؛ بخش عمده‌ي اين سرزمين را كوير بزرگ مركزي اشغال كرده است، در اطراف اين كوير كوه‌هاي مرتفع فراوان و رشته كوه‌هاي متعددي مشاهده مي‌شوند و در نتيجه اختلاف ارتفاع نسبتاً زيادي (حدود 5652 متر) را بوجود آورنده‌اند كه از 24- متر در سواحل درياي خزر تا 5628 متر در قله دماوند تغيير مي‌كند؛ اختلاف درجه حرارت در كشور نيز بسيار متغير بوده و از 30- درجه سانتي‌گراد در زمستان مشكين‌شهر تا حدود 80 درجه سانتي‌گراد در تابستان كوير لوت (گندم بريان) متغير است؛ ميزان بارندگي در نقاط مختلف ايران بسيار متفاوت بوده و از 30 ميلي‌متر در كوير لوت تا حدود 2300 ميلي‌متر در بندر آستارا تغيير مي‌كند و بالاخره متأثر از چنين شرايط متنوع اقليمي و پيكرشناختي، شاهد تنوّع محسوسي در بافت و نيم رخ خاك ايران‌زمين هستيم.
چنين است كه اين شرايط اقليمي متغير سبب شده تا بوم‌سازگان‌هاي (Ecosystems) بسيار متنوع ودر عين حال ويژه‌اي در جاي جاي كشور بوجود آيند، بديهي است كه شرايط ياد شده، موجب گرديده تا تنوع زيستي در ايران بسيار غني و منحصر به فرد باشد، به طوري كه در مقايسه با اغلب كشور‌هاي جهان از نظر تنوع گونه‌هاي گياهي – و به ويژه واحد‌هاي بومي و انحصاري (Endemic) - ايران كشوري شاخص به شمار مي‌آيد. براي مثال شمار گونه‌هاي گياهي ايران نزديك به مجموع گونه‌هاي گياهي همه‌ي قاره اروپاست؛ نزديك به 8000 گونه يا واحد تحت‌گونه‌اي گياهي در ايران وجود دارد كه از اين تعداد حدود 1800 واحد انحصاري (بومي) هستند، اين مجموعه متعلق به حدود 1200 سرده بوده و 167 تيره را شامل مي‌شود.
   گونه‌هاي بومي ايران گونه‌هايي هستند كه در هيچ جاي ديگر دنيا به جز اين كشور يافت نمي‌شوند، دلايل عديده‌اي براي وجود گونه‌هاي بومي در هر منطقه وجود دارد، براي مثال مي‌توان گفت كه به دليل شرايط خاص محيط زيستي و اقليمي يك منطقه مثل وجود بوم‌سازگان‌هاي منحصر به فرد، وجود موانع طبيعي در برابر گسترش پراكنش گياهان و غيره، بسياري از گونه هايي كه در كشور بوجود آمده اند نتوانسته‌اند از سرزمين مادري و موطن اصلي خود فاصله گرفته و در نقاط دور‌دست يا حتي كشور هاي همجوار استقرار يابند و يا بر عكس شايد به دليل تغيير شرايط اقليمي و يا دست‌كاري‌هاي انسان آنقدر شرايط براي زيست برخي از گونه‌ها (كه موطن آنها ساير نقاط جهان بوده است) نامساعد گرديده كه امروزه حضور آنها تنها منحصر به مناطقي مشخص و عرصه‌هايي محدود در كشور ما شده است؛ شايان ذكر است كه در اينجا هدف از بحث در مورد گونه‌هاي بومي تنها تأكيد بر اهميت و ارزش اين گياهان به عنوان بخشي از ثروت طبيعي كشور و آشنا ساختن خواننده‌ي گرامي و عزيز این تارنما با اين مقوله است وگرنه بحث تخصصي در اين باره هم بسيار مفصل بوده و هم اينكه از چارچوب اين يادداشت خارج است!
شايان توجه آنكه دو مقوله بسيار مهم  و تا حدودي چالش‌برانگيز ديگر نيز در مورد گياهان ايران وجود دارد و لازم است در اينجا مختصري نيز به آنها اشاره شود اين دو موضوع عبارتند از «گياهان نادر» و «گياهان در معرض خطر» يا «در حال انقراض».
 گياهان نادر كشور همان‌طور كه از اسمشان برمي‌آيد بسيار كمياب بوده و تنها معدودي از آنها در منطقه يا مناطقي محدود و آن هم فقط در فصول و زمان‌هاي مشخص يافت مي‌شوند، دليل معدود بودن پايه‌ها و محدود بودن عرصه زيست اين گياهان، جديد بودن و نوپديد بودن آنهاست، به اين معني كه اينها در شمارگونه‌ها يا واحد‌هاي تحت گونه‌اي جديدي قرار مي‌گيرند كه تازه ظهور كرده و هنوز امكان پراكنش به نقاط ديگر دنيا را نيافته‌اند، پس نه تنها در ايران بلكه در جهان نادرند. مثل گياه "Scorzonera Joharchii Safavi"  كه تنها چند پايه از آن در شرق بيرجند بين طبس مسينا و گزيك مشاهده شده است و در هيچ جاي ديگر جهان وجود ندارد؛ گروه ديگري از گياهان وجود دارند كه خاستگاه اصلي آنها سرزمين‌هاي ديگري بوده و شايد در ساير مناطق دنيا پراكنش وسيعي هم داشته باشند، ولي در حال حاضر در سرزمين ما به دلايل عديده از جمله شرايط اقليمي و يا دست درازي‌هاي انسان به طبيعت كمياب شده‌اند كه برخي از گياه‌شناسان كشور اين گياهان را نيز در زمره گياهان نادر قرار مي‌دهند.
به هر حال حفاظت از همه گونه‌هاي گياهي كمياب و نادر كشور - چه شامل تعريف اول باشند يا دوّم – به منظور حفظ تنوع زيستي و ذخيره‌ي ژنتيكي گياهان كشور بسيار حايز اهميت است .
امّا گياهان «در معرض خطر» يا «در حال انقراض» بخشي از گونه‌هاي بومي و نادر كشور هستند كه به مرور زمان از تعداد پايه‌هاي آنها كاسته شده و وسعت عرصه زيست‌شان رو به نقصان نهاده است، عوامل مختلفي براي اين رخداد مترتب است كه از آن جمله تغيير شرايط اقليمي، وقوع رخداد‌هاي طبيعي و فعاليت هاي انساني به منظور استفاده بيشتر از طبيعت در جهت دستيابي به رفاه فزون‌تر را مي توان نام برد؛ البته بررسي تاريخچه طبيعي زمين نشان مي دهد كه انقراض گونه‌هاي گياهي يك پديده طبيعي بوده و همواره رخ داده است ولي امروزه به دليل دست كاري هاي نا بخردانه "انسان بخرد" در طبيعت روند آن آنچنان شتاب گرفته و غير عادي گرديده كه به كابوسي هولناك براي طبيعت مبدل شده است .
بر بنياد آنچه نوشته آمد، آشنايي اينجانب با مجموعه رويش‌هاي گياهي كم‌نظير كشور به عنوان يك ميراث طبيعي و با ارزش از يك سو و كيفيت مطلوب دسترسي‌ام به منابع معتبر گياه‌شناسي و تجربيات گياه‌شناسان برجسته كشور در بخش تحقيقات گياه‌شناسي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور از سوي ديگر، من را بر آن داشت تا تصميم گيرم ضمن معرفي گياهان كشور به علاقه‌مندان فارسي‌زبان، هم سبب آشنايي مردم طبيعت دوست ايران با اين منبع طبيعي تجديد‌شونده گردم و هم در مسير ترويج فرهنگ گياه‌شناسي قدم‌هايي هر چند كوتاه بردارم و به اين ترتيب موجب دوستي هر چه بيشتر مردم با طبيعت شوم، "كه حيات ما در گرو حيات گياهان و طبيعت است".
با اين آموزه، مي‌كوشم تا به تدريج يكايك گياهان خودروي ايران را در چارچوب هاي در معرض انقراض، نادر و بومي به صورت مجمل و مصور در همين تارنما معرفي كنم.

سيد رضا صفوي
گياه‌شناس و عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور

زيبايي هايي كه به تاريخ مي پيوندد!

 

جنگل‌زدایی به بهانه توسعه


 
      سيماي طبيعي هر مكان جغرافيايي، نشانه‌هاي مستندي از تمدن و فرهنگ حاكم بر آن را نشان مي‌دهد. بنابراين هر قدر مردم ساكن در هر سرزمين همگام با استفاده بهينه از ظرفيت‌هاي  زيست بوم هاي طبيعي، براي حفاظت آنها نيز كوشش كرده باشند، مي‌توان نتيجه گرفت كه از سطح دانش، تمدن و فرهنگ بالاتري برخوردار بوده‌اند. همچنان‌كه در اسلام توصيه‌هاي مكرري براي حفاظت از منابع طبيعي شده،  ايرانيان نيز براساس درك عميق از اهميت درخت و جنگل در سرزمين خود، براي حفاظت و احياي آن ارزش زيادي قائل بوده و هستند. هرچند امروزه در بازارهاي مزايده در تكاپوي نشانه‌اي از آنچه در تاريخ هر سرزمين اتفاق افتاده، قيمت‌هاي ميليوني براي يك قطعه سنگواره، عكس، سنگ نوشته، نقشه و امثال آن پرداخت مي‌شود، ولي براي حفاظت از منابعي كه وجود دارند كمترين هزينه پرداخت مي‌شود. علاوه برآن گاهي با تصميم‌هاي اشتباه از سوي افرادي كه با وجود نداشتن آگاهي كافي، از اختيار تغيير در محيط‌هاي طبيعي برخوردار شده اند، اصل منابع در آستانه قهقرا واقع مي‌شوند  و در ادامه براي حفظ منافع عاملين، توجيهات فريبنده ابداع مي‌شود تا آتش عشق دلدادگان به آيات خلقت و هستي را خاموش نمايند. در روزگار نه چندان دور، در تمامي پهنه شمال ايران زمينه استقرار، توليد و پرورش درختان، جانوران، پرندگان، حشرات و گياهان دارويي وجود داشته است. درختاني كه به‌طور انحصاري در شمال ايران يافت مي‌شوند باقيمانده دوران سوم زمين شناسي، در فهرست ذخاير ژنتيك جهاني و حامل پيام‌هاي علمي و مقررات خلقت در اعصار طولاني و از جمله آيات خداشناسي محسوب مي‌شوند.
اين جنگل ها از اوايل سده اخير ابتدا مورد تهاجم و غارت استعمارگران خارجي واقع شده و سپس افراد داخلي با شدت بيشتري به آن تاخته‌اند. اگرچه همواره دلايل ذكر شده براي يورش‌ها به توجيهات ظاهري مثل رفع مشكل «بخش خاصي از» مردم تحت شرايط اضطرار مزين شده و مي‌شود، سؤال اينجاست كه آيا شنيده شده تا به‌حال كسي كه اصل منابع را نابود مي‌كند قصد خود را با صراحت «تخريب منابع» اعلام كند؟ قطعا براي جلب افكار عمومي دلايل عامه پسند به خوراك‌هاي خبري افزوده مي‌شود. به‌هرحال با افزايش جمعيت و تقليل منابع انهدام كامل  زيست بوم ها نمود بيشتري مي‌يابد.
هم اكنون در شمال ايران تراكم جمعيت‌هاي انساني 3 برابر ظرفيت استاني و ميانگين كشوري است. اين فشردگي همچنان با مهاجر پذيري و جاذبه‌هاي طبيعي شمال كشور روند صعودي دارد. هريك از استان‌هاي شمال به تنهايي به لحاظ مهاجرپذيري به نسبت وسعت، رتبه اول را در بين استان‌هاي كشور دارا هستند. به‌خاطر شيبدار بودن اراضي، پراكنش جمعيت در شمال ايران هندسه يكنواختي ندارد و نواحي كم شيب‌تر كه  زيست بوم هاي منحصر به‌فرد جهاني در روي آنها مستقر شده، ابتدا جنگل زدايي شده و سپس با طي فرآيند تبديلي به محل‌هاي كشاورزي و سپس مسكوني و تجاري تغيير مي‌كنند.
در اين پهنه به‌طور متوسط در هر2 كيلومتر مربع يك شهر، روستا يا آبادي وجود دارد. ساكنان، حواشي آنها را متناسب با توان تصرفي خود، تغيير داده و پوشش‌هاي طبيعي آن را حذف و به‌طور دلخواه جايگزين مي‌نمايند. در ادامه، پسماندها و پساب‌هاي سكونتگاه‌ها به‌صورت انواع زباله، عناصر شيميايي كشاورزي و صنعتي و اخيرا ميكروبي «زباله‌ها و فاضلاب هاي بيمارستاني و آزمايشگاه‌هاي تشخيص پزشكي» چرخه‌هاي طبيعي را دچار به‌هم‌ريختگي مي‌كنند.

زيبايي هايي كه به تاريخ مي پيوندد
به مرور زمان مناظر درختان سر به فلك كشيده نادر جهان، حيوانات و پرندگان وابسته به آنها به تاريخ سپرده مي‌شوند. اجتماعات كوچك و پايه‌هاي پراكنده درختان به آشيان‌هاي اكولوژيك و مناطقي كه انهدام آنها به‌علت شيب زياد دشوارتر است پناه برده و درخواست حمايت را به اطلاع گوش‌هاي شنوا مي‌رسانند.
در حالي كه هر قسمت از اندام‌هاي درختاني از قبيل: آزاد، شمشاد، سرخدار، سفيدپلت، ملج، اوجا، نمدار، توس، بارانك، گيلاس وحشي و بسياري از گياهان دارويي و صنعتي، كه رويشگاه انحصاري آنها شمال ايران است، در اروپا و آمريكا به قيمت‌هاي باور نكردني به فروش مي رسد، كشور ما بهره‌اي از اين ثروت عظيم و مجاني نمي برد. در ازاي آن پس از گذشت هر دهه بر صفحات فهرست گونه‌هاي نادر و در حال انقراض ايران و كتاب Red book of Iran افزوده مي‌شود.
اگرچه روند تخريب، تصاعدي است و شتاب آن خطي و يكنواخت نيست اما با احتساب جنگل‌زدايي روزانه چهل هكتار در جنگل‌هاي شمال ايران1، در دهه 2040 هجري شمسي نسل بعدي فقط مي‌تواند تصاوير جنگل‌ها و درختان شمال كشور را تماشا كند. همانگونه كه اينك در مناطق مركزي و باختري كشور آثاري از تجديد حيات و نسل بعدي درختان كهن و قطور ديرزيست ديده نمي‌شود.
در قبال اين مبارزه با طبيعت و مساعد كردن زمينه مجازات و قهر خداوندي چه محصولي عايد فرزندان ما مي‌شود كه حتي نقش و نفعي در ايجاد اين شرايط نداشته اند؟
 فرسايش خاك كشور، به‌ويژه در شمال ايران، بيش از 3 برابر ميانگين جهاني است. خاكي كه براي توليد هر يك سانتي‌متر آن، بدون حضور عوامل تخريب، سيصد سال فرصت لازم است به ميزان 10 برابر ميزان خاكزايي سالانه، شسته و روانه مخزن سدها و اراضي پايين دست مي‌شود. افزايش تعداد وقوع سيل‌هاي خسارت آور در سال‌هاي اخير يكي از پيامدهاي محسوس تخريب پوشش گياهي است.

افزايش تعداد و ظهور آفات جديد كشاورزي و مصرف سموم متنوع به ميزان 9 برابر ميانگين كشوري در مازندران براي مهار آنها، توليد و دفن زباله‌هايي كه سريعا تجزيه مي‌شوند، زباله‌هاي بيمارستاني و آزمايشگاهي كه با وجود بارش‌هاي جوي، پرندگان و وحوش جابه‌جا كننده، انواع بيماري‌ها به سكونتگاه‌ها برمي‌گردند، بروز و ظهور بيماري‌هاي جديد گياهي، دامي و انساني به خاطر بي‌توجهي به هشدارهاي افرادي كه چشم و گوششان براي درك هشدارهاي خالق هستي بسته نشده است، از علايم حركت به‌سمت وضعيت بحراني حكايت دارد.
 آيا انهدام محصولات كشاورزي و باغي وارداتي ناسازگار با محيط‌هاي شمال كشور بر اثر سرماي زمستان 1386 با دوره بازگشت كمتر از نيم قرن، براي ساكنين، مديران و كارشناسان پيام و هشدار خداوند نيست؟
 كافي است در يك مقايسه ساده، كه همگان قادر به درك آن هستند، درختان و گياهان طبيعي مصون مانده هر ناحيه جغرافيايي را با آنچه از بيرون مرزهاي اكولوژيك به آن وارد و تحميل شده‌اند مقايسه نماييم. آيا آثار سرماي اخير به‌صورت ترك‌هاي عميق تنه درختان، شكستگي شاخه‌ها، خشك شدن بسياري از درختان سي تا 40 ساله به‌طور فراگير در شمال كشور پيام خداوند نيست؟ آيا پيام الزاما بايد معادل ضربات فيزيكي و صدمه به اعضا و جوارح انسان باشد تا آن را درك كنيم؟

به نام توسعه به كام ديگران
برخي از مردم ساكن در سرزمين‌هاي شمالي كشور هشدارهاي الهي را دريافت نموده اند، ولي از آنجايي‌كه اختيارات اداري در دست آنها نيست به ناچار خسارات توسعه نامتوازن را متحمل مي‌شوند.
توسعه‌اي كه اغلب منافع نهايي آن نصيب مال اندوزاني مي‌گردد كه شمال را براي تفريح و درآمدزايي نه براي زيست انتخاب كرده‌اند؛ برخي از اين مردم با تخريب محيط‌هاي طبيعي مقابله مي‌كنند و نمي‌خواهند محيط زندگي آنها به محيط تفريح رفاه طلبان ساكن در شهرهاي بزرگ تبديل شود.
همچنين متخصصان اعم از دانشگاهيان، پژوهشگران، كارشناسان دستگاه‌هاي اجرايي، مديران ارشد و حتي وزارتخانه مربوطه نسبت به تخريب منابع، پايداري و مخالفت كرده‌اند. ولي يورش‌ها به بهانه يا تصور اشتغال زايي و توسعه همچنان تداوم يافته و پيش خور كردن سرمايه آيندگان و تامين منافع ثروت‌انديشان را به ارمغان مي‌آورد. يكي از مصداق‌هاي بارز آن هجمه تصاحب و تغيير در باغ جهاني و ملي گياه‌شناسي نوشهر است. وجود 465 گونه گياهي نادر ايران و جهان با قدمت بيش از 70 سال نشان از سرمايه‌گذاري و زحمت‌هاي ايثارگرانه گذشتگان براي تاسيس و نگهداري آن دارد.
اين باغ گياه شناسي در زمره باغ هاي رسمي جهاني و مايه مباهات، افتخار و نشانه هويت طبيعي كشور است. اخيرا به بهانه احداث جاده‌اي كه مي‌توان با مختصر تغيير مسير، بدون تجاوز به حريم باغ گياه شناسي ترددها را تأمين كرد، به آن دست اندازي شده است.
طومارهاي مردم ساكن در منطقه، استنادات سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري مبني بر ثبت آن در زمره آثار ملي و IUCN به‌عنوان ذخيره گاه ژنتيك بيوسفر، مخالفت‌هاي سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور، وزير جهاد كشاورزي، مؤسسه تحقيقات جنگل ها و مراتع كشور، سازمان جهاد كشاورزي استان، مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان  و نيز موضع گيري انجمن علمي جنگلباني ايران (دانشگاه تهران) و جامعه جنگلباني ايران (مازندران و 10 استان كشور) براي قانع شدن مدعيان عامل به توسعه ناپايدار كافي نيست؟
آيا مسير لوله گاز جاده فيروزكوه مازندران، كه با وجود مخالفت دستگاه‌هاي مذكور، با فشارهاي غيركارشناسي احداث شد و معادن ذغال سنگ و جاده‌هاي متعدد كه منجر به رانش و تخريب دامنه‌هاي كوهستاني شده‌اند شواهدي بر اقدام عجولانه برخي متصديان وقت و ناديده گرفتن نظريه‌هاي كارشناسي موجب عبرت نيست؟
در اين قبيل موارد نظريه چه كساني يا چه مراجعي بايد مستند قرار گيرد و اتخاذ تصميم نهايي بر عهده كيست؟ اگر اشتباهات مكرر و غيرقابل جبران رخ داد و پيامدهاي آن بر مردم و طبيعت و جبران آن بر دولت تحميل شد آيا عاملين به استناد تلاش براي خدمات عمراني مبرا مي‌شوند؟
 آيا اگر افرادي كه با بي‌توجهي به هشدارهاي مستند كارشناسي با استفاده از جايگاه اداري خواسته خود را بر جامعه تحميل كرده‌اند مورد مؤاخذه قرار گيرند موجب نمي‌شود تا ديگران اهتمام خود را صرف كنند تا ضمن خدمت رساني، براساس رهنمودهاي علمي و كاربردي محيط‌هاي طبيعي را حفظ و حتي احياء نمايند؟
 آيا هركس به هر بهانه‌اي مي‌تواند با سوار شدن بر اهرم‌هاي سياسي و اداري نظرات كارشناسي مستند مراجع را زير پا گذارد؟ بهانه صنعتي كردن شمال كشور و اختصاص ده درصد از سطح جنگل هايي كه هيچ نقشي در ايجاد آنها نداشته‌اند به بهانه اشتغال زايي نيز از همين مقولات است.
در حالي‌كه بسياري از صنايع سازگار با محيط‌هاي شمال كشور و پشتيباني‌كننده بخش كشاورزي يا از بين رفته و يا در همين مسير قرار دارند و كاركنان آنها به جاي بخش توليد به بخش خدمات شهرها افزوده شده اند، برخي به زمين زدن كلنگ صنايع خودرو‌سازي‌ در شمال را افتخار مي‌دانند. كشور هلند وسعتي معادل مجموع مساحت مازندران و گيلان و تراكم جمعيتي 400نفر در كيلومتر مربع دارد در حالي‌كه در شمال ايران اين تراكم 120 نفر در كيلومتر مربع است.

در كشور ياد شده نه تنها در زمينه خدمات توسعه و عمران افراط نشده بلكه با طراحي صحيح و پايبندي به اصول طرح تفصيلي آمايش سرزمين، صنايع سازگار و در خدمت بخش كشاورزي را محور توسعه قرار داده‌اند و اينك بخشي از صادرات كشاورزي آن (به‌ويژه در زمينه پرورش گل، توليد گوشت و محصولات لبني) معادل كل صادرات كشاورزي كشور ماست. از نمونه‌هاي ديگر مي‌توان به كشور ژاپن اشاره نمود كه شرح آن موجب اطاله مطلب مي‌شود.
آيا آنها كلنگ و تيشه بدست گرفته و براي جلب رضايت برخي، منافع ملي خود را فدا نموده اند؟ يا آنكه به استناد بررسي‌هاي علمي، توسعه پايدار و دراز مدت را هدف قرار داده و جايگاه هر اقدام، فعاليت و برنامه‌اي را در اين راستا معين كرده‌اند. شايد اگر در هر تصميم كلان نگاهي گذرا به مصوبات برنامه ايران در افق 1404 داشته باشيم بسياري از تصميمات مقطعي و متناقض با آن و مخرب محيط‌هاي حيات انساني كه در دراز مدت ثمري براي كشور ندارد، به تجديد نظر احتياج داشته باشند.

دكتر محمد اميني، عضو هيأت علمي مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان مازندران

پي نوشت:
1 - سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور، كنفرانس رامسر 1379
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=50362

گارد منابع طبيعي و حديث جنگل زيباي مُلِه‌‌گاله


محمد طيبي‌خرمي
عضو هيأت علمي مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي استان فارس


مقدمه
           جنگل مُلِه‌گاله كه از جنگل‌هاي بسيار زيبا و منحصر‌به فرد استان فارس به شمار مي‌آيد، در كيلومتر 60 جنوب شهر شيراز و در حوزه استحفاظي اين شهرستان قرار مي‌گيرد. اين جنگل در يكي از سرشاخه‌هاي سدّ در حال احداث تنگاب ‌فيروزآباد واقع شده است. گونه‌ي غالب درختي اين توده‌ي جنگلي، بلوط( Quercus brantii ) و درختان بنه (pistaciaa atlantica ) ، افرا (Acer monspessulanum) و درختچه‌هاي ارژن و تنگرس(.Amygdalus spp)، تركيب اصلي پوشش‌ گياهي آن ‌را تشكيل مي‌دهند. تراكم درختان بلوط 136 تا 150 اصله در هكتار و تاج‌پوشش جنگل 20 تا 25 درصد است. بخش عمده‌ي اين جنگل، در دشت و دامنه‌ها قرار مي‌گيرد.

گارد منابع طبيعي
تشكيل گارد منابع طبيعي بعد از چند دهه فراموشي، از اقدامات اوليه‌ي مدير كل جديد منابع طبيعي و آبخيزداري استان فارس بود. از منظر صاحب نظران منابع طبيعي و به‌ويژه متخصصان علوم اجتماعي به‌نظر مي‌رسد، احياي مجدد ايده‌ي گارد منابع طبيعي با سياست تائيد‌شده‌ي علمي و جهانيِ مشاركت بهره‌برداران عرصه‌هاي طبيعي در مديريت، حفظ، احياء و توسعه منابع طبيعي ( كه در دهه‌هاي اخير در منابع طبيعي در حال احياء است) منافات داشته باشد. دلسوزان منابع طبيعي نگران هستند كه نكند سياست گارد‌ جنگل كه اثر آن در حفاظت منابع طبيعي گذشته، زير سؤال رفته و به بايگاني سازمان جنگل‌ها و مراتع سپرده شده بود، با شكل و شمايل جديد در آينده، اثرات سوء در منابع طبيعي داشته باشد.
         آقاي مدير كل ما شما را متهم نمي‌‌كنيم كه چون مدت طولاني با يك تشكيلات نظامي سروكار داشته‌ايد، شايد قصد داريد كه ايده‌ي نظامي را در منابع طبيعي ترويج كنيد. ما معتقديم كه گارد جنگل با آن شكلي كه شما در منابع طبيعي ترسيم كرده و تعريف نموده ايد، شايد براي مقطع كوتاهي بتواند كار‌آيي خود را به اثبات برساند. ولي اگر قصد نداشته باشيد كه گزينه‌ي ديگري جايگزين آن بكنيد، ادامه فعاليت آن با اين شكل و شمايلي فعلي، براي آينده منابع طبيعي خطرناك است. چرا نگران هستيم؟ چون تفكر نظامي‌كه اسلحه زبان اصلي آن است، به مرور و با پشتوانه دولتي، پاي افراد ناصالح را در اين تشكل رسمي باز مي‌كند. اين افراد ، با سازو كارهايي كه در عرصه ياد مي‌گيرند، به پشتوانه مديريت دولتي و زيرچتر منابع طبيعي، هسته‌هاي زيرزمينيِ زمين خواري و مخربين در منابع طبيعي را شكل خواهند داد. اعتماد بهره‌برداران سلب خواهد شد وبه‌تدريج اراضي را از دست مردم بسيار ساده و بي ريايي كه قرن‌ها از اين  عرصه‌ها بهره برداري كرده اند، خارج خواهند كرد.به همين دليل از عاقبت و آينده ي اين تشكيلات بايد نگران شد. مطمئن باشيد اگر تار و پود نظامي در پيكره منابع طبيعي تنيده شد، ريشه رويشگاه هاي طبيعي را خواهد سوزاند.
              آقاي مديركل اين يك هشدار جدي است. به اعتقاد ما، شما چاره‌اي نداريد كه در كوتاه‌ترين زمان به صورت يك گزينه مهم، هسته‌هاي خود‌جوش مردمي، متشكل از ريش‌سفيدان و معتمدين محلي و دل‌سوزان محيط‌زيست را به صورت NGO در عرصه‌هاي طبيعي، جايگزين اين تشكيلات نظامي بكنيد و امور منابع طبيعي و حفاظت آنها را به خود مردم واگذار نمائيد. تشكيلات جدايي با تفكر نظامي به‌هيچ وجه نبايد دراين گزينه، جايگاهي داشته باشد.
              آقاي مديركل، حضرتعالي در جلسه‌اي كه تشكيلات گارد منابع طبيعي زير سؤال رفت، براي توجيه، مثالي از جنگل مُلِه‌‌گاله و ساكنين آن زديد و فرموديد كه كوره‌هاي ذغالي در كنار منازلشان دارند و شديداً اين عمل را مورد نكوهش قرار داده و گارد جنگل را براي مقابله با آن توصيه نموديد. بلي در ظاهر امر حق با شماست. بايد بدانيد اين كوره‌ها در مقايسه با كوره‌هاي بسياري كه در تمام عرصه‌هاي جنگلي مله‌گاله وجود دارد و شما قطعاً از آن بي‌اطلاع مي‌باشيد، بسيار ناچيز هستند.   
نمي‌خواهيد سؤال كنيد، اين درختان را چه كسي قطع مي‌كند؟ اين كوره‌ها و ذغال‌ها‌ي بار چارپايان از آن كيست؟ اكثر اين كوره‌ها ارتباطي به ساكنين جنگل ندارند! اگر شما دنبال حقيقت هستيد علت يابي كنيد تا بتوانيد ريشه جنگل‌سوزي را بخشكانيد، نه با گارد منابع طبيعي مردم فقير و بي‌گناه جنگل نشين را دستگير، متهم و روانه زندان كنيد. اگر تعداد اندكي از ساكنين جنگل، دست به اين كار در ظاهر ناشايست، مي‌زنند، فقط مي‌خواهند شكم بچه‌هاي معصوم خود را سير كنند، تا از گرسنگي نميرند(چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است). وقتي كه در دولت عدالت محور، سيب زميني (كه زماني قوت مردم فقير بود!) با كيلويي900 تومان به مُلِه‌گاله مي‌رسد، شما حق نداريد آنها را متهم كنيد. حقايق تلخي كه در مُلِه‌گاله وجود دارد، با يك بار حضور، آن‌هم با گارد‌ جنگل روشن نمي‌شود.
             آقاي مديركل بايد بدانيد مردمي كه در اين جنگل زندگي مي‌كنند، از فقير‌ترين انسان‌هايي هستند كه شما سنگ آنها را در دولت كنوني به سينه مي‌زنيد! آنها با سكني گزيدن در خانه‌هاي گلي چند قرن پيش، زندگي بسيار فقيرانه‌اي را تجربه مي‌كنند كه بي‌شك شما از آن بي‌اطلاع هستيد. فكر نكنيد كه آنها از طرح خروج از جنگل استقبال نمي‌‌كنند. برويد ريشه‌يابي كنيد. به‌جاي اينكه گارد نظامي خود را به آنجا بفرستيد تا مردم را دستگير و روانه زندان كنند،اگر نيروهاي متخصص، متعهد و دلسوز (كه از ديدن مردم فقير عار نداشته باشند!) در اداره مطالعات عريض و طويل منابع طبيعي، داريد به آنجا بفرستيد كه علت‌يابي كنند و چاره‌ي اساسي بجويند. پاي صحبت همين مردم بنشينيد تا براي شما بگويند چرا طرح ناقص و بي‌سرانجام خروج از جنگل كه شايد يك دهه از قدمت آن مي‌گذرد، تاكنون عملي نشده است.
              آقاي مديركل بنده روزها و شب‌هاي درازي را در كلبه‌ي محقر ساكنين اين جنگل‌نشينان پاي صحبت و درددل آنها نشسته‌ام، شايد گوشه‌اي از غم‌نامه‌ي آنها را بتوانم بازگو كنم ولي نمي‌خواهم در اين نوشتار كوتاه روضه بخوانم تا اشك مديركل در آيد. خودتان برويد و ببينيد شايد خودبه‌خود اشكتان سرازير شود! اميدوارم خودتان ريشه‌ي اين معضل را بيابيد تا بتوانيد اين جنگل منحصر به فرد را در كنار شهر فرهنگي و توريستي شيراز، نجات دهيد. بعد خواهيد ديد كه اين‌روش و منطق، لذت خاص خود را دارد به شرط اينكه خود را از جنس آنها بدانيد و با آ‌ن‌ها صادق و دوست باشيد و تفكر نظامي و تهديد روا نداريد.
           آقاي مديركل تهديد و زور اسلحه چاره‌ي قطع جنگل نمي‌كند. در كجاي دنيا سراغ داريد كه گارد جنگل با پيكره‌ي نظامي، الگوي موفقي بوده كه شما دومي باشيد و كمر همت بسته‌ايد و بر احياء مجدد آن اصرار داريد؟ اگر مشكلات ساكنين اين جنگل را ريشه‌يابي كنيد و بشناسيد راه حل را خود آنها به شما خواهند گفت و با شما همكاري و مشاركت مي‌‌كنند و نيازي به نيرو و گارد منابع طبيعي نمي‌باشد. وجود 2 واحد آموزش و واحد حقوقي قوي و مقتدر كه در تعامل كامل با مقامات قضايي بوده وبتواند در كنار هم با نيروهاي انتظامي (كه در همه بخش‌هاي اين كشور حضور دارند) هماهنگ شود،مي‌توان در مواقع ضروري از تجاوز سودجويان بي‌منطق جلوگيري نمود.مضافاً اينكه با آموزش مستمر به بهره‌برداران منابع طبيعي مي‌توان به حفاظت اين نعمت خدادادي با كمك آن‌ها اميدوار بود.
          خاطره‌ي تلخي از اين جنگل دارم كه هر زمان يادم مي‌آيد، نفرت عجيبي از محافظين منابع طبيعي سراسر وجودم را فرا مي‌گيرد. بر اساس گزارشي كه اينجانب به اداره كل داده بودم  (اواخر فروردين سال 1382 )، كارشناس پر سابقه‌ي اداره كل كه مستقيماً زير نظر حضرتعالي( در زماني كه معاون فني مديركل بوديد) كار مي‌‌كرد، در كنار درختان بنه قطع شده با قدمت حدود 500 ساله (كه قطر برابر سينه‌ي بعضي از آنها به 70 سانتيمتر، ارتفاع درخت 8 متر و قطر تاج به 9 متر مي‌رسيد، حضور يافت و با كمال خونسردي گفت، قطع درختان عادي است ، نگران نباشيد!! و به صورت تفريحانه و با پُك زدن به سيگارش! بسيار خون‌سرد و بي‌احساس بدون يك كلمه يادداشت و يا صورت جلسه‌اي، راه خود را پيش گرفت و رفت! مبهوت و حيران شدم. عرق سردي بر پيشاني‌ام نشست، عرق را با لباس‌هاي بوي‌‌دود گرفته‌ام پاك كردم! راستش شب قبل همان روز در كلبه‌ي گِلي بسيار محقر چند متري يك جنگل‌نشين مُلِه‌گاله گذرانده و به خاطر سرماي هوا خود را به اجاق كلبه، چسبانده بودم تا گرمم شود و به همين دليل لباس هايم بوي دود مي داد.                                                    
              بلي آقاي مديركل اگر 2 شب را در اين كلبه‌ها، پاي صحبت گرم و صميمي و بي‌رياي آن‌ها بنشينيد و به درد و دل آنها گوش كنيد، تفكر گارد براي هميشه از ذهن شما دور خواهد شد و شايد بتوانيد به جاي آن راه حل اساسي‌تري براي حفاظت از جنگل پيدا كنيد. البته مطمئن نيستم شايد موفق نشويد. چرا كه اين تفكر و ايده، ديدگاه خاص خود را دارد كه همه كس نمي‌تواند آن را باور كند. شايد واقف باشيد كه يك ناهماهنگي عجيبي در سيستم مديريتي كشور به‌ويژه در بخش كشاورزي حكم فرماست و معضلات مديريتي اين جنگل يكي از محدود حلقه‌هاي مفقوده‌ي اين نظام ناهماهنگ مديريت مي‌باشد. حضرتعالي شب‌هاي گرمي را تا صبح در منزلي با اتاق هاي مجزا پاي شومينه‌هاي گازي ، تلويزيون و اينترنت در اين شهر سپري مي‌‌كنيد، در حالي كه در چند ده كيلومتري اين شهر توريستي، فقيران جنگل نشين در يك كلبه‌ي بسيار محقرِ چند متر مربعي، بدون آب، برق و گاز با خانواده‌ي پر جمعيت خود، براي گرم كردن، خود را به اجاقي مي‌چسبانند كه بايد در آن به اجبار هيزم بسوزد! مي دانيد يعني چه؟! لابد اگر يك شب مجبور شويد پاي اجاق اين روستايي فراموش شده، فقير و محكوم به تخريب جنگل(از ديدگاه شما)! بنشينيد و خود را گرم كنيد، صبح روز بعد دستور مي‌دهيد ميزبان خود را بخاطر هيزمي كه براي گرم كردن شما افروخته بود تا طلوع آفتاب تنِ شما گرم بماند، دستگير كرده و با زور اسلحه به شهر مي‌آورديد تا راهي زندان عادل آباد بكنيد؟!.به اعتقادشما اين عين عدالت است؟! لابد لذت مي‌بريد از اين همه تعادل و هماهنگي در اين سرزمينِ مسلمانِ شيعه ي امام علي (ع) كه به خاطراستعداد فوق العاده ي اين سرزمين، از هر نقطه‌ي آن مي‌توان پول پارو كرد! باز هم فكر مي كنيد چاره‌ كار، گارد است؟ خير ، هرگز چنين نيست.اقدام نظامي آخرين حربه براي تعداد معدودي قانون شكن توصيه مي‌شود.شما آخرين حربه را اول بكار گرفته ايد.! تفاوت ديدگاه ما و شما دراينجاست. بر حسب وظيفه ما نگراني خود را به اطلاع شما به‌عنوان متولي منابع طبيعي رسانديم، خود دانيد. مي‌گويند آزموده را آزمودن خطا اس

نقش فعاليت و مديريت كشاورزي در نابودي زيست‌بوم‌هاي طبيعي كوهستان داراب

 

     منطقه کوهستان داراب به ايج و ني‌ريز با مساحتي حدود   500 هزار هکتار، ازسوي جنوب به بخش‌هاي رستاق، فُرگ و قسمتي از بخش مرکزي، از شمال به دهستان مرواريد (شکروئيه)، از غرب به بخش مركزي داراب و حوضه رودبال و منطقه ايج استهبان و حوضه‌ي رودبال، از شرق به دهستان تل‌بارگاه و بخش ريزاب ني‌ريز منتهي مي‌شود. بيش از 90 درصد اين عرصه‌ها، کوهستاني و عمدتاً صعب‌العبور است. راه‌هاي ارتباطي زير، بخش‌هاي مختلف منطقه‌ي کوهستاني داراب را به‌هم مرتبط مي‌سازد:
جاده‌ي آسفالته رستاق به تل‌بارگاه، جاده ‌آسفالته و خاکي، داراب به مرواريد (شهرک شهدا)، ريز‌آب قطرويه و جاده‌ي خاکي لايزنگون به بني‌کلاغي _شکروئيه _شهرک شهدا، جاده‌ي خاکي تل‌بارگاه به بني‌کلاغي، سرگدار، قلعه‌سنگي  و معدن ‌رس.

ادامه نوشته

فرجام بحث در باره درختان گردو در ایران

    در پايان لازم است توصيه هاي ذکر شده در اولين همايش تخصصي گردو در همدان( قطب توليد گردوي كشور) مجدداًً مورد تاکيد قرار گيرد تا اين گياه مهم و اقتصادي بيش از پيش مورد توجه قرار گرفته و توجه مسئولان و برنامه‌ريزان كشور نيز به اين موضوع جلب گردد، تا به زودي شاهد تأسيس يك مركز تحقيقاتي مستقل در زمينه اين گياه ارزشمند در کشور باشيم. مركز مورد نظر علاوه بر اينكه مسئوليت تحقيقات گردو را به عهده مي گيرد، كليه فعاليتهاي اجرايي و سياستگذاري آن را نيز مي تواند زير نظر داشته و رهبري كند. به عنوان بخشي از وظايف اين مركز موارد ذيل را مي توان مورد توجه قرار داد:
    -شناسايي پايه هاي برتر گردوي كشور و تهيه شناسنامه تحقيقاتي(حتي در سطح ملکولي) و اقدام جهت حفظ و تكثير آنها با تأكيد بر حفظ صفات مطلوب پايه هاي مادري و نيز جمع آوري آنها به عنوان ذخيره ژنتيكي زنده گياه در مركز تحقيقاتي مورد نظر.
     -شناسايي مناطق مستعد گردوكاري در كشور و جلب همكاري علاقمندان به اجراي طرحهاي توسعه گردو كاري در اين مناطق  به صورت حاشيه كاري يا باغهاي تك محصولي و تشويق آنها با اعطاي وامهاي طويل المدت. زيرا علاوه بر عدم امكان برداشت همزمان محصول در مناطق گردوكاري شده، زمان بهره برداري اقتصادي از اين گونه طولاني است و نياز به حمايت و پشتيباني مالي دارد.
    -تشويق و حمايت مالي دانشجويان مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا جهت انتخاب موضوع پايان نامه در زمينه گردو با تأكيد بر شناسايي و نامگذاري علمي واريته هاي گردوي ايراني با استفاده از تكنيكهاي مدرن از جمله ايزوآنزيمها و بررسي جديد ترين روشهاي تكثير غير جنسي گردو با هدف حفظ صفات و نيز امكان دسترسي به گياهان خالص هاپلوئيد از طريق دانه گرده، كلاله و تخمدان و يا گياهان تريپلوئيد از اندوسپرم.      
  - برقراري ارتباط و مبادله اطلاعات در زمينه تازه ترين يافته هاي علمي تحقيقات گردو  با مراكز تحقيقاتي ذيربط جهاني و افزايش توان علمي و كاربردي دست اندر كاران مسايل گردو ي كشور. به اميد آن روز       

منابع
1- اسدلهي، فرهنگ.1362. مختصري از فعاليتهاي سازمان جنگلها و مراتع در زمينه گردو كاري. انتشارات سازمان جنگلها و مراتع كشور.
3- عاطفي، جمال و مصطفي مصطفوي. .1362 پيوند وصله اي برروي درختان گردو. انتشارات مؤسسه تحقيقات نهال و بذر. بخش تحقيقات باغباني.
4- طبا طبايي، محمد، دهلوي، افراسياب و عليرضا احمدي .1371 .گردو، هيكوري و پكان. مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهي( ماجد).
5- نجف آبادي فرهاني، منظر. 1368. برسي عوامل مؤثر بر گيرايي قلمه و پيوند گردو. پايان نامه دوره كارشناسي ارشد رشته باغباني . دانشكده كشاورزي، دانشگاه تهران. 
6- نصيري، محسن، فهيمي، حميد و جمال عاطفي. 1371.  تكثير گردوي ايراني از طريق كشت بافت، فصلنامه پژوهش و سازندگي شماره 16.
7- نصيري، محسن .1373. تكثير گردوي ايراني از طريق پيوند ، فصلنامه پژوهش و سازندگي شماره22 .
8- نصيري، محسن، 1374. ريشه زايي شاحه هاي گردوي ايراني از طريق خوابانيدن هوايي فصلنامه پژوهش و سازندگي شماره26 بهار 1375.
9- نصيري، محسن. 1375. تعيين روشهاي بهينه در جوانه زني بذر گردوي ايراني، فصلنامه پژوهش و سازندگي شماره30 پاييز 1375.
10- نصيري، محسن. 1378. استفاده از گردو به منظور ايجاد فضاي سبز شهري همايش فني تخصصي فضاي سبز خرداد 1378.
11-نصيري، محسن. 1381. بررسي تكثير برخي از گونهاي مهم و چند منظوره از طريق كشت بافت. اولين كنفرانس علوم و تنوع زيستي، دانشكده علموم دانشگاه تهران شهريور 1381.
12-نصيري، محسن .1382. مروري بر روشهاي تكثير گردوي ايراني. اولين همايش تخصصي گردو (دانشگاه همدان) شهريور 1382.
13- Tulecke, W. Macgranahan, 1985. Somatic embryogenesis abd plant regeneration from cotyledons of walnut. Plant Scaense, 40:57-63.   
14- Gutenev, V. I. 1980. Rootig of horizontal layers of Juglans regia L. Lesnoe. Klozaistvo RUS,. N.12, pp 36-37. 
15- Jay- Allemand, C. 1991. International walnut meeting. tarragona(Spain). 21 Sept-25 Octobaer. 1991. 

محسن نصیری

روشهاي تکثير درخت گردو - 6


 نگارنده علاوه بر مطالعه فعاليتهاي انجام شده در خصوص گردوي ايراني و نحوه تكثير آن،  روشهاي مختلف ازدياد آن(بذر، قلمه، پيوند، خوابانده هوايي و كشت بافت) را مورد بررسي قرار داد و متوجه شد که  تيمار سرمادهي در دوره هاي مختلف زماني به طور قابل ملاحظه‌اي باعث افزايش درصد جوانه زني بذر، تثبيت و رشد بعدي نهالهاي بذري در مزرعه مي شوند. اين تيمار همچنين اثر بارزي بركاهش مقاومت مكانيكي پوشش بذر و تركيدگي آن دارد. بنا بر اين مي‌توان اثر سرما را از دو جنبه در رفع خواب فيزيولوژيكي و مكانيكي گردو مورد توجه قرار داد. تيمار هورموني (جيبرليك اسيد) پس از اعمال تيمارهاي دمايي، اثر چشمگيري بر افزايش درصد جوانه زني بذر ندارد ولي شكافدهي بذر و در پي آن اعمال تيمار سرمادهي، به طور كاملاً معني داري موجب افزايش درصد جوانه زني و نيز تثبيت نهالها در مزرعه مي شوند. كاشت پاييزي بذر با 68% جوانه زني و همين ميزان تثبيت نهال در مزرعه برتري كاملي نسبت به كاشت زمستاني (با 46% جوانه زني و تثبيت) نشان داد. به علاوه نهالهاي حاصل از كاشت پاييزي سازگاري خوبي نشان داده و از رشد بعدي بهتري برخوردار خواهند بود. جهت كاشت بذر در خارج از فصل، حد اقل دو هفته سرمادهي داخل تنزيب مرطوب توصيه مي شود. مناسبترين عمق کاشت بذر گردو حدود 10 سانتيمتر از سطح و روش مطلوب قرار دادن بذر در بستر، حالت به پهلو است به طوري که خط حد فاصل دو قسمت پوسته قابل روئيت باشد. بذرها با فاصله 20 سانتی متر در محل داغ آب جوی و پشته با عرض حدود نيم متر در آذر ماه و قبل از شروع يخبندان کاشته می شوند در چنين حالتي ريشه چه و ساقه چه مسير طبيعي رشد خود را به سهولت ادامه مي دهند و درصد جوانه زني افزايش خواهد يافت.
 تلاش جهت ريشه دار نمودن قلمه هاي گردو با هورمون موفقيت آميز نبود ولي مشاهده شد كه عواملي چون قطر و سن قلمه محل قلمه روي گياه مادري، ميزان رطوبت و دماي بستر، نوع و سطح برش قاعده قلمه و کاربرد غلظت مناسبي از هورمون گياهي( اکسين) و مصرف کربوهيدرات در ميزان كالوس تشكيل شده در قاعده قلمه ها تأثير داشته و بدين ترتيب آثاري از ظهور ريشه مشاهده شد. با توجه به موفقيت ريشه زايي قلمه هاي دو گونه مجاور گردو (Pradox  و  J. nigra) مي توان به موفقيت آميز بودن اين  روش در مورد گردوي ايراني هم اميدوار بود.
   زمان پيوند زني يكي از عوامل مهم گيرايي پيوند گردو بوده و لازم است با شرايط آب و هوايي منطقه تنظيم گردد. در مورد پيوند چوبي پس از پايان سرماي زمستانه و قبل از شروع فعاليت گياه وحركت شيره نباتي در آوندها، روي پايه هاي دوساله با قطر حدود 5/1 سانتيمتر موفقيت آميز است. مناسبترين نوع و زمان انجام پيوند جوانه، پيوند وصله‌اي در اواخر خرداد روي شاخه هاي يكساله است. اگر چه پيوند جوانه را تا پايان فصل رويش گياه مي توان انجام داد، ولي چون پيوندك فرصت رشد كافي ندارد در مقابل سرما قادر به مقاوت نيست. انجام پيوند در زماني از روز كه هوا خنك است، آبياري مه فشان و پوشاندن محل پيوند با برگهاي پايه(جهت جلوگيري از تابش مستقيم و کاهش رطوبت)، باعث افزايش درصد موفقيت گيرايي پيوند خواهد بود. در بررسي نگارنده پيوندهاي شاخه(اسكنه و گوه اي) و جوانه (وصله‌اي و سپريTشكل)  و نيز جوانه انتهايي روي بذر هاي تازه جوانه زده به عنوان روش تكثير رويشي با هدف حفظ ژنوتيپ پايه هاي برگزيده به كار گرفته شدند. پيوند هاي شاخه اسكنه در فروردينماه روي پايه هاي بذري دو ساله و پيوند هاي وصله اي در اواخر خردادماه روي شاخه هاي رشد جاري پايه هاي دو ساله بهترين نتيجه را دادند (به ترتيب 40 و 55 درصد موفقيت).

در بررسي تکثير به روش خواباندن هوايي مشخص شد كه ورميكولايت آغشته به اكسين(IBA با غلظت 50 قسمت در ميليون) جهت تشكيل كالوس بسيار مناسبتر از خزه بوده، به طوري كه حفظ رطوبت در حد مطلوب به مدت طولاني(حدود2 ماه) به ريشه زايي شاخه هاي خوابانيده منجر شد. زخمي کردن قسمت بالاي محل پوست برداري به تحريک تشکيل کالوس و ريشه زايي کمک كرد.

 در بررسي جهت تكثير آزمايشگاهي گردو از طريق قطعات لپه و اندوسپرم ژلاتيني بذرهاي نارس(9-6 هفته پس از گرده افشاني ) پس از مراحل ضد عفوني سطحي روي محيط کشت مصنوعي خاص تكثير گردو(DKWc ) قرارگرفتند و پس از اعمال تيمارهاي هورموني و سرمادهي، جنينهاي سوماتيکي ايجاد شدند. با كشت اين جنين ها روي محيط هاي اندام زايي ابتدا شاخه و سپس ريشه ظاهر و گياهچه هاي كامل توليد و پس از طي مراحل سازگاري آزمايشگاهي به گلدان منتقل شدند. با توجه به جميع جوانب به ويژه سهولت كاربرد و اقتصادي بودن تكثير بذري، توصيه مي شود كه با رعايت اصول علمي از نظر انتخاب بذر و بستر، عمق، زمان و نحوه كاشت، اين روش توسعه يابد. با انتخاب بذر از تك پايه‌هاي برتر كه به اندازه كافي از ساير پايه ها فاصله دارند، مي‌توان تاحدي به حفظ صفات مادري اميدوار بود. به رغم اينكه روش‌هاي پيوند گردو  هنوز در تمام مناطق گردوخيز متداول نشده است و به واسطه وجود بازدارنده ها درصد گيرايي آن كاملاً مطلوب نيست، با اين وجود با هدف حفظ كامل صفات، تكثير از طريق پيوند اجتناب ناپذير است. زيرا روش كشت بافت به سبب نياز به امكانات و تجهيزات خاص آزمايشگاهي بسيار پر هزينه و تخصصي بوده و در حال حاضر در سطح وسيع در كشور قابل توصيه نمي باشد.

محسن نصیری

نيازهاي غذايي درخت گردو - 5

 

            از نظر نيازهاي غذايي، مطالعات انجام شده نشان مي دهند كه درختان بالغ بالاي20 سال به كود نياز ندارند. بررسي محققان نشان مي دهد که  افزودن كود به چنين درختاني تغييري در ميزان توليد محصول آنها نشان نمي دهند در حالي كه كوددهي به پايه هاي جوان قبل از باردهي(8-5 سالگي) باعث افزايش رشد رويشي و نيز تسريع در باردهي و افزايش توليد مي شود. ميزان كود مورد نياز جهت گردوكاري30 تن كود حيواني يا 150 كيلوگرم كود شيميايي فسفات و سولفات آمونيوم در هكتار توصيه شده است. گردو در مناطقي با بارندگي سالانه حدود 700 ميلي متر نياز به آبياري ندارد و در مناطقي با بارندگي سالانه 500-300 ميلي متر پس از تثبيت نهالها با دو تا سه مرتبه آبياري سالانه (هنگام گل دهي، شدت رشد رويشي و نمو سريع ميوه) جهت افزايش توليد و جلوگيري از كوچك ماندن ميوه، مي توان استفاده بهينه را از اين گياه نمود. بديهي است در مناطقي با بارندگي سالانه كمتر، دورهاي آبياري با توجه به شرايط اكولوژيك منطقه و مراحل رشد و نموي گياه تنظيم مي گردد.

محسن نصیری

مقاوت به سرما در درختان گردو - 4


 بررسيها نشان مي دهند گردو گياهي مقاوم و سازگار است. اين گياه مقاومت زيادي نسبت به سرماي شديد دارد و در حالت خواب زمستانه قادر است سرماي زير 30 درجه سانتي گراد را بخوبي تحمل كند. بعضي از واريته هاي گردو مانند كارپاتيان حتي سرماي 42-  درجه را نيز تحمل مي كنند. در حالي كه مقاومت زمستانه واريته هارتلي 10- درجه گزارش شده است. حد بالاي تحمل گرما براي بسياري از واريته هاي گردو دماي42+  درجه سانتي گراد است. با افزايش دما بيش از اين ميزان، ميوه پايه هاي حساس زودتر از موقع ريزش كرده محصول به شدت كاهش مي يابد. علاوه براين لپه ها كه قسمت خوراكي ميوه را تشکيل مي دهند تيره شده و از مرغوبيت و بازارپسندي آن كاسته مي شود.

محسن نصیری

دلايل عدم توجه کافي به گردوکاري - 3


 گردو داراي دوره جواني طولاني (15-10 سال) است و به دليل وجود مواد بازدارنده رشد موجود در اندامهاي هوايي، از جوانه زني بذر ساير گونه هاي گياهي و رشد نهال آنها در سايه انداز جلوگيري مي کند. علاوه بر اينها مشكل برداشت محصول به سبب ارتفاع و قطر زياد اكثر درختان گردو، اشغال فضاي وسيع در نتيجه گستردگي زياد تاج و نيز مشكل تكثير رويشي به منظور ازدياد ارقام برگزيده، از علل اصلي عدم توجه به كاشت اين گونه گياهي است. زيرا اغلب باغداران و كشاورزان ايراني به سبب عدم پشتوانه قوي مالي تمايل به كاشت گياهان زود بازده و كشت توام گياهان دارند.
 خوشبختانه بررسي هاي اخير در كشور موجب توسعه روشهاي تكثير رويشي گردو شده است و از آنجا كه خود آسيبي(جلوگيري از رشد ساير ارقام همان گونه) در مورد گردو گزارش نشده است، مي توان احداث باغهاي تك محصولي را مورد توجه قرار داد. مشكل برداشت محصول نيز در صورتي كه كاشت مكانيزه با رعايت فاصله استاندارد(6*6 تا 15*15 متر با توجه به شيب منطقه، 9* 9 متر در کالِيفرنيآ پذيرفته شده است) انجام شود با استفاده از ماشينهاي مخصوص تكان دهنده و يا محلول پاشي با موادي نظير اتفن قابل حل است. بنابراين با توجه به مزاياي متعدد و غير قابل انكار گردو و استعداد اكثر نقاط كشور براي پرورش آن، لازم است كاشت گردو در مقياس وسيع مورد توجه قرار گيرد و سازمانها و ارگانهاي دولتي با اعطاي وامهاي طويل المدت علاقمندان به امر گردوكاري را مورد تشويق قرار دهند. زيرا بنيه مالي بسياري از باغداران امكان انتظار چندين ساله براي توليد اقتصاد گردو را به آنها نمي دهد.

 محسن نصیری

رويشگاه گردو - 2

 بنابر اظهار نظر بسياري از محققان جهان، منشاء گردو آسيا است و ايران به يقين يكي از زيستگاه هاي طبيعي گردو است و به همين سبب نيز با نام گردوي ايراني‌Persian walnut) ) شناخته مي شود با اين حال توليد سالانه گردو در ايران (حدود 50000تن) نسبت به توليد جهانی آن(حدوديکميليون تن) چشمگير نيست و توليد كنندگان عمده اين محصول  در جهان به ترتيب کشورهای آمريکا، فرانسه، اِيتاليا، هند وتركيه مي باشند. گزارشهاي متعدد نشان مي دهند كه اين گونه گياهي از ايران به يونان، ايتاليا (2000 سال قبل) و جزاير بريتانيا(بيش از 500 سال قبل) انتقال يافته و در آن نواحي تحت نامهاي پريكون، گردوي بريتانيايي، گردوي اروپايي و گردوي انگليسي شناخته شده است و هم اكنون به طور وسيعي در شمال غرب اروپا پراكنده است. جالب توجه است كه حتي بعضي از منابع غربي نيز تاكيد دارند كه نام اين گونه، گردوي ايراني است و ساير نامها از جمله گروي انگليسي را كه بيشتر بكار برده مي شود خطا مي دانند. کاربرد نام گردوی اسرائيلی براي واريته های گردوی زود بارده که ميوه جانبی توليد می کنند و منشاء آنها ايران(عمدتا دره کرج- چالوس) می باشد و اصطلاحاً به گردوی خوشه ای معروفند يک غلط رايج می باشد. کولتيواری از اين نوع گردو که ديز يا نيشابور نامگذاری شده است، خوشه هايي با 27 عدد گرده توليد می کند. در حال حاضر جنگلهاي حاشيه شمالي كشور از آستارا تا گليداغي و همچنين اطراف تهران (مسير امام زاده داود) و دره كرج-چالوس به طور طبيعي انبوهي از درختان گردو را در خود جاي داده اند و از طرفي بسياري از نواحي كشور بويژه دامنه هاي البرز و زاگرس از غرب تا جنوب غربي و شرقي و حتي بعضي مناطق مركزي كشور براي گردوكاري بسيار مستعدند.

 محسن نصیری

گردو ايراني، گياهي چند منظوره و  کم نظير -1


 گردوي ايراني گياه چند منظوره و كم نظيري است كه قسمتهاي مختلف آن مصارف متعددي دارد. چوب گردو به سبب انتشار نامساوي مواد رنگي در بافت چوب، دواير سالانه و تغيير جهت الياف داراي رگه ها و نقش و نگار  بسيار زيبا و دل انگيز بوده و نيز از استحكام،ضربه پذيري، قابليت تورق فوق العاده و ساير ويژگيهاي مطلوب چوبشناسي برخوردار است و به همين دليل در زمره بهترين چوبهاي جهان قرار دارد. چوب اين گونه به سبب وجود مواد بازدارنده پلي فنلي كمتر مورد هجوم آفات و بيماريها قرار مي گيرد و علاوه بر مصارف متعدد درودگري و تهيه لوازم منزل، در صنايع مختلف به ويژه هواپيما سازي، كشتي سازي، منبت كاري و اسلحه سازي به كار گرفته مي‌شود. به همين علت حدود 50 سال قبل كارشناسان فن كشورهاي اروپايي به ويژه فرانسويان اقدام به غارت چوب گردو از كشور ما نموده به طوري كه در سال 1336 بيشترين ميزان صادرات چوب (87% كل صادرات چوب)مربوط به چوب گردو بوده است. با اين اقدام نسنجيده  بسياري از پايه هاي مطلوب گردو و به عبارتي بخشي از ذخاير توارثي اين گونه ايراني براي هميشه حذف شدند.
 مغز گردو داراي بافت چروکيده بوده و به عنوان خشکبار، تهيه غذا،  شيريني و شربت دارويي مورد استفاده قرار مي گيرد. روغن مايع حاصل از مغز گردو دارا بوي مطبوع بوده و اگرچه براي آشپزي مناسب است ولي به دليل غنی بودن از اسيدهاي چرب غير اشباع( لينولئيک،اولئيک، لينولينيک و نيز ميريسيتيک) قابليت نگهداري بالايي ندارد و زود تند(اکسيده) مي شود. روغن آن علاوه بر مصارف خوراکي در صنايع صابون سازي، رنگ سازي و تهيه ورني مصرف دارد. ارزش غذايي مغز گرد بسيار بالا است  و داراي 62% چربي 6/18 % آلبومينوئيد،64/11 % کربوهيدرات، و مقادير قابل توجهي مواد معدني و ويتامين ها( به ويژهC) می باشد. کنجاله آن که داراي 36% مواد ازته و 9% چربي است به شرط رعايت زمان ماندگاري غذاي مناسبي براي دام و طيور است.
  علاوه بر ميوه و چوب، ساير قسمتهاي اين گياه نيز مصارف فراواني دارند. از پوست سبز ميوه و برگهاي آن در صنعت رنگرزي و تهيه رنگ مو استفاده مي شود. از پوست سخت و چوبي ميوه جهت تهيه كربن فعال گل حفاري چاههاي نفت و ساخت لاستيك يخ شكن استفاده مي گردد. به علت وجود مقدار زيادي مواد فنلي (21 نوع پلي فنل) در اندامهاي هوايي خاصيت قوي قارچ كشي و ميكروب كشي داشته و داراي مصارف مختلف دارويي است و در قديم به عنوان دارو و سم مورد استفاده قرار مي گرفت. گردو همچنين به عنوان گياه زينتي در پاركها و با دو منظور استفاده از ميوه و چوب در باغهاي كاشته مي شود. با توجه به سرسبزي، شادابي، زيبايي و سايه انداز وسيعي كه درخت گردو ايجاد مي كند و نقش مهمي كه اين گياه در لطافت و پاكيزگي هوا دارد، علاوه بر اهداف جنگلداري و باغباني، از اين درخت بسيار مفيد به عنوان يك گياه زينتي در پاركسازي و ايجاد فضاي سبز شهري و نيز كمربند سبز حاشيه شهرهاي مناطق معتدله كه از نظر شرايط اكولوژيكي مستعد هستند، استفاده مي شود. با انجام چنين طرحهايي علاوه بر استفاده از ميوه و توليد يك منبع غني چوب مرغوب،  از فرسايش خاك جلوگيري شده و موجب زيبايي و پاكيزگي هواي شهرها نيز مي گردد. شرايط گشت و پرورش گردو در اغلب شهرهاي كشور و حواشي آنها وجود دارد. به طور مثال جاده هاي كوهپايه اي اراضي اطراف سد لتيان با گردو حاشيه كاري شده است. حاشيه كاري با گردو در بعضي از شهرهاي مناطق مستعد از جمله تويسركان متداول است. در شهر خوانسار طرحي با پيشنهاد و همکاري حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا ابن الرضا به اجراء در آمده است كه بر اساس آن در حاشيه شهر ناحيه اي به طول 6 كيلومتر و عرض 500 متر با كاشت گردو، كمربند سيز ايجاد شود. براي پي بردن به اهميت اقتصادي چنين طرحهايي كافي است بدانيم كه با انجام  چنين طرح نه چندان وسيعي، با توجه به شيب منطقه اگر فاصله كاشت را 6 متر در نظر بگيريم، پس از گذشت مدتي حدود 15 سال كه بار دهي اقتصادي گياهان آغاز مي شود، چنانچه توليد سالانه هر درخت را به طور متوسط 20 كيلوگرم يا حدود 2000 عدد بذر در نظر بگيريم، با توجه به حداقل قيمت فعلي بازار (هر عدد400 ريال) سالانه مبلغي بالغ بر 666400000000 ريال حاصل مي شود.
(666400000000=400* 1666000000، 1666000000 = 2000*83300  ، 83300  = 3/83* 1000 ، 3/83=6÷500 ، 1000 = 6÷6000 )
چنين مبلغي هنگفتي علاوه بر تامين هزينه هاي كاشت، داشت و برداشت مي تواند در شكوفايي اقتصادي مملكت بسيار موثر باشد و توجه به آن در سطح كشور مي تواند ما را بيش از بيش از تكيه بر اقتصاد تك محصولي نجات دهد. قابل ذكر است كه مبلغ مذكور با افزايش سن درختان و توليد محصول بيشتر به شدت قابل افزايش است زيرا اوج باردهي بسياري از ارقام گردوي ايراني  در سن60-50 سالگي است. از طرفي با انتخاب پايه هاي مرغوب و برگزيده به ويژه ارقامي كه داراي باردهي جانبي هستند و نيز توسعه روشهاي تكثير غيرجنسي به يقين مبالغ حاصل بسيار چشمگير تر خواهد بود.

محسن نصيري - E-mail: Nasiri@rifr-ac.ir

درختان ارس كهنسال ارتفاعات ابرسيج

در ارتفاعات مشرف به ابرسيج در شمال شاهرود دو ارس بسيار كهنسال استقرار يافته اند و از دو جهت اين درختان ارس سرآمد بسياري از درختان كهنسال ايران محسوب مي شوند. اين دو درخت ارس در ارتفاع 2820 متري از سطح دريا واقع شده اند و طي مطالعاتي كه تاكنون صورت گرفته هيچ درخت كهنسالي در اين سقف ارتفاعي در ايران گزارش نشده است يكي از اين دو درخت با داشتن قطر متوسط 247 سانتيمتر دومين درخت قطور ارس شناسايي شده در ايران است. با توجه به كندي رشد و كوتاهي طول فصل رويشي به احتمال نزديك به يقين بيش از 2500 سال سن دارد و بدين لحاظ نيز دومين درخت كهنسال ايران است كه تاكنون شناسايي گرديده. در نزديكي اين دو درخت و حتي در زير كنده يكي از اين درختان چشمه هاي آب دائمي وجود دارد كه نياز آبي اين درختان را تامين مي نمايند. اين دو درخت در نظر مردم عزيز بوده و به آنها اعتقاد خاصي دارند در نتيجه از آسيب زدن به آنها خودداري مي‌كنند وگاهي جهت برآورده شدن حاجاتشان در پاي آن قرباني كرده و به آن پارچه مي‌بندند ...

ادامه نوشته

درخت چنار كهنسال‌ امامزاده‌ حسين‌

 

رضا خوشنويس در كنار چنار كهنسال امام زاده حسين

    اين‌ درخت چنار در 15 كيلومتري‌ مسير جاده‌ كرج‌ به‌ چالوس‌ در مسير پيست‌ اسكي‌ خور داخل‌ محوطه‌ امامزاده‌ حسين‌ روستاي‌ گوراب‌ قرار دارد. طول‌ و عرض‌ جغرافيايي‌ مكان‌ استقرار آن‌ N  ً14   َ55  º35 و  E ََ54   َ05  º51 است‌. ارتفاع‌ محل‌ استقرار آنها از سطح‌ دريا 1900 متر است. از پاي درخت ‌جوي‌ آب‌ خوبي‌ مي‌گذرد. محيط‌ يقه‌ يكي‌ از درختان‌ 50/21 متر است. 8 پايه‌ قطور دارد كه‌ 5 پايه‌ سالم‌ و 2 پايه‌ نيمه‌ سوخته‌ و 1 پايه‌ آن‌ سوخته‌ است‌. ارتفاع‌ اين‌ چنار 25 متر، دو قطر كوچك‌ و بزرگ‌ مجموعه‌ تنه‌هاي‌ آن‌ از ارتفاع‌ برابر سينه‌ 6 و 1/8 متر است‌. تاج‌ درخت‌ بسيار گسترده‌، طول‌ و عرض‌ آن‌ 25*27 متر و سطح‌ تاج‌ پوشش‌ آن ‌675 متر مربع‌ است‌.

مهندس مصطفی خوشنویس

چرا بايد به درختان كهنسال ايران عشق بورزيم؟



آنها چيز زيادي از ما نمي‌خواهند

 سرو ابركوه

هر وقت به موزه مي‌روم، با ديدن بخشي از تاريخ در اين محيط رازآلود و خاموش، به‌سرعت آرزو مي‌كنم: كاش مي‌شد ارابه‌هاي زمان را به عقب مي‌راند، در آن دور‌ها هم مي‌بود و مي‌ديد كه زندگي در عصرهاي گذشته به چه شكلي و با چه ظرايفي جريان داشته است؟ شايد بارها براي همه‌ي ما پيش آمده كه از خود بپرسيم: گذشته‌ي دور ما چيست؟ گذشتگان و نياكان ما چه كساني بودند و روزگار را به چه شكل سر مي‌كردند؟
تصورش را بكنيد! اگر از هر دوره‌اي، فردي مي‌توانست در زمان ما هم حضور ‌داشته باشد، چقدر حرف‌هاي تازه و ناشنيده بر زبان مي‌آورد كه در هيچ كتاب و دفتري نيامده بود و ما چقدر دلمان مي‌خواست كه شنونده‌ي آن قصه‌ها و روايت‌هاي ناب باشيم و از شنيدن و دركش لذت ببريم. به‌راستي براي ما ارزشمند نبود؟ باورم اين است: وقتي در فرهنگ‌مان جايگاهي سزاوارانه براي پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هايمان قايل هستيم و بسيار عزيزشان مي‌داريم؛ آن‌ها هم همين گونه مي‌شدند، چه‌بسا عزيزتر و ارجمندتر! 
خواستم بگويم: اگر تحقق اين آرزوي رؤيايي ما، در نظام الهي ظاهراً امكان‌پذير نمي‌نمايد و در خلقت بي‌نقص خداوند جايي ندارد؛ اما همچنان مي‌توان فراوان گواهي‌هاي ارزشمند ديگري را يافت كه با مشاهده و دقت در آنها، به اندازه شنيدن همان روايت‌هاي ناب لذت ببريم، در فكر فرو رويم و ستايش كنيم.


و درختان كهنسال از جمله‌ي آن گواهي‌ها هستند ...
از اينكه ماندگاري اين درختان ديرينه، بسيار شگفت‌آور و اعجاب‌انگيز است و براي حضور ديرپايشان مي‌توان دلايل و شواهد پرشماري ارايه كرد ، شكي نيست. اما نگاه و رويكرد سطور پيش رو، از منظر ديگري است؛ از منظري كه درختان كهنسال را، شاهدان زنده ولي بي‌زبان تاريخ مي‌بيند. كافي است، براي لحظه‌اي چشمان‌مان را بربنديم و به همراه اين ديرينگان سبزپوش، به دل تاريخ نقب زنيم؛ كيست كه باور نكند اين آفرينندگان ناهمتا و ارزشمند، در كنار خود چه اندازه شورها و عشق‌ها، جنگ‌ها و صلح‌ها، آتش‌ها و خرمي‌ها، خرابي‌ها و آبادي‌ها، سرماها وگرماها و سيل‌ها و خشكسالي‌ها ديده‌اند؟ آيا تجسم مردان و زنان كوچك و بزرگي كه در اين صدها و گاه هزاران سال، در كنار آن‌ها آرام گرفته‌اند و رازهاي سر به مهر خويش را به اين ايستادگان بردبار گفته‌اند، دشوار است؟ و اصلاً چرا نتوان تصور كرد كه آن‌ها، همه‌ي بزرگان و مشاهير ما را ديده‌اند ... و همه‌ي امام‌زاده‌ها را‌، بوعلي‌سيناها، حافظ‌ها، فردوسي‌ها و ... را خوب مي‌شناسند.


اما از آن سو، با وجود تحمل همه‌ي گرماها و سرماهاي طاقت‌فرسا، توفان‌ها و زلزله‌ها ... چه ماندني كرده‌اند. با اين همه رنج و ايستادگي، فرزندان زيادي را از ريشه و بذر خود جدا و ارزاني‌مان ساختند و در اين تقديم، چه سخاوت و صبري پيشه كردند. جالب آنكه قسمتي از اين سخاوت را به كاغذ رهنمون ساخته تا زبان و شعور آن‌ها به گونه‌اي ديگر براي ما جاري شود ...
افسوس كه قدرشناس نيستيم؛ افسوس كه اين‌همه سخاوت و بردباري آنها را در نيافتيم. در گوشه و كنار و جاي جاي اين مرز و بوم، از بلنداي البرز و زاگرس تا سواحل بي‌انتهاي لوت حضور دارند، امّا اغلب ما آنها را نمي‌بينيم و حرمت نمي‌نهيم. غافل از اينكه چه بسيارند مردمي در جهان كه آرزوي داشتن فقط يكي از آن‌ها را دارند.
واپسين كلام آنكه اين كهنسالان راست‌قامت و سبزپوش تاريخ، چيز زيادي از ما نمي‌خواهند، فقط مواظبتي كه شايسته‌ي آن‌ها باشد و احترامي درخور براي فرزندان نجيب‌شان. همين.

      عزيزشان بداريم ...

دكتر محمّد متيني‌زاده

تنوع زيستي و رسالت ما -4

    بسیاری از نکوداشت‌ها و مناسبت‌های نوین، مدیون توجه روزافزون به محیط‌زیست است؛ مناسبت‌هایی نظیر: روزجهانی آب، روز زمین، روز جهانی مبارزه با بیابان‌زایی، روز هوای پاک، روز جهانی تالاب‌ها و انبوهِ مناسبت‌های دیگر از جمله «روز جهانی تنوع زیستی» که همه ساله در بیست و دومین روز از ماه مه، برابر با نخستین روز خرداد ماه، گرامی داشته می‌شود؛ روزی برای پاسداشت و توجه دوباره به وسعت طیف رنگانگ و ناهمتای حیات که میراث میلیونها سال دگرگونی و تکامل است. خوشبختانه در ایران نیز، هم اکنون با هم‌اندیشی نمایندگانی از اغلب وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای مرتبط (از جمله وزارت متبوع خویش)، طرحی با عنوان: «تدوین استراتژی و برنامه‌ي عمل ملی حفاظت از تنوع زیستی (NBSAP) »، با مساعدت برنامه‌ي عمران سازمان ملل متحد (UNEP)، تسهیلات جهانی محیط‌زیست (GEF) و اتحادیه‌ي جهانی حفاظت (IUCN) در قالب الزامات ناشی از الحاق کشور به کنوانسیون تنوع زیستی از آذرماه سال 1377 شروع شده و ظاهراً هم‌اکنون مرحله‌ي پایانی خویش را سپری می‌کند (کمیته‌ي ملی توسعه‌ي پایدار، 1380). نخستین انتظاری که از تدوین راهبرد حفاظت از تنوع زیستی، پس از طی کردن مراحل قانونی خویش و ابلاغ  آن به ارگانهای ذیربط می¬رود، صراحت بخشیدن به وظایف هر یک از دستگاه‌های کشوری و لشکری و فراهم¬کردن ضمانت‌های اجرایی لازم برای انجام تکالیفِ مورد نظر است.همچنین، این طرح باید بتواند چارچوبی شفاف برای اجرای سایر طرح‌های مرتبط با حفظ تنوع زیستی در کشور (از جمله در مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع كشور) بوجود آورد؛ آموزه‌ای که یکی از محرک‌های آفرینش سطور ِ پیش رو است.

ادامه نوشته