درختان کهنسال، ارزش‌ها و تهدیدها

 

تريبون آزاد - 2

كشور ايران سرزمين بسيار وسيعی است كه زادگاه چند صد درخت كهنسال است. در نقاط مختلف ايران ارتباط معنوي عميقي بين مردم نواحي مختلف و درختان كهنسال وجود دارد. تحقيقات انجام شده در ايران ثابت كرده است كه مناطق قديمي‌تر كشور زادگاه تعداد بيش‌تري از اين درختان است. اهميت حفظ اين ذخاير ژنتيكي شايد به مراتب بيش از ابنيه تاريخي موجود در كشور باشد زيرا درختان يادمان زنده و ابنيه تاريخي يادگار جامد گذشته ايران است. درختان كهنسال طي عمر طولاني خود با وجود تمام تنش‌هاي محيطي با توان فيزيولوژي منحصر به فردی که دارند به حيات خود ادامه داده‌اند. در حقيقت شناخت فيزيولوژي دروني اين درختان ما را در مديريت احيای جنگل‌هاي تخريب شده ايران نيز راهنمايي خواهد كرد. درختان کهنسال در یک نگاه عمیق ارزش‎های مادی و معنوی چندی را در خود دارد که مبنا قرار دادن هریک از آنها حفاظت مطلق این درختان را گواهی می‎دهد. این ارزش‎ها در پنج بند قابل توصیف هستند.
ارزش‎های زیست محیطی
ارزش‎های اقتصادی
ارزش‎های فرهنگی، اجتماعی و معنوی
ارزش‎های تاریخ‎نگاری
ارزش‎های بوم‌گردی 
همچنین با توجه به آسيب‌هاي گسترده‌اي كه به اكوسيستم‌هاي گياهي بخصوص جنگل‌ها وارد مي‌شود و بسیاری از ذخایر ژنتیکی جنگلی در حال از بین رفتن هستند، امروزه حفاظت از جنگل و ذخاير ژنتيكي آن يكي از موضوعات مهم مورد بحث است و با عنايت به اينكه درختان كهنسال طي زندگي طولاني خود در برابر انواع تنش‌هاي زيست محيطي پايداري نشان داده‌اند، شناسايي، حفظ و تكثير اين درختان به عنوان يكي از ذخاير ژنتيكي در احیای جنگل‌ها و توسعة پوشش گياهي به ما كمك زيادي خواهند نمود.
      امروزه براي حفاظت و ترميم اكوسيستم‌هاي طبيعي گياهي، اصل بر شناخت و حفاظت  زيست‌گاه‌هاي طبيعي گونه‌ها قرار دارد. يكي از زمينه‌هاي مطالعات اساسي مي‌تواند به بررسي و معرفي درختاني با پيشينه صدها ساله بپردازد. اين درختان طي زندگي طولاني خود (گاهي تا چند هزار سال) شاهد تحولات طبيعي و تنش‌هاي محيطي متعددي بوده‌اند و بصورت يك تاريخ زنده قابل مطالعه دروني و بيروني هستند. در حقيقت اين درختان به عنوان مهم‌ترين ذخاير ژنتيكي هر كشور از ابعاد مختلف حتي تحولات تكاملي گياهان قابل بررسي هستند. دست‌يابي به نتايج مطالعات مولکولی و پروتئینی زيربناي بينش منابع طبيعي كشور را متحول و جهت‌دار خواهد كرد. در كنار مطالعات زيربنايي و ارزشمند ياد شده و اهداف اشاره شده، ايران قادر خواهد بود در عرصه بين المللي، خود را به عنوان يك كشور با سرماية ژنتيكي بالا در امر محيط زيست و جنگل معرفي نمايد و پس از ثبت خصوصيات مورفولوژيكي و كدهاي مولكول DNA آنها، مي‌تواند بذر و قلمه‎های درختان کهنسال را در فهرست فروش قرار دهد. به يقين با چنين ثبتي كليه درختان كهنسال معرفي شده به نام كشور ايران در جهان شناخته و عرضه خواهند شد.
 از سوي ديگر شناسايي و معرفي حدود 400 درخت كهنسال در كشور ايران به طور مسلم وجهة فرهنگي و اجتماعي كشورمان را در مجامع بين‌المللي بالا خواهد برد. در حال حاضر اگر نقشه Google Earth را مرور نماييم در مناطقي مانند ابرقو و منجيل نقاط آبي شاخصي را مشاهده مي‌كنيم كه با كليك بر روي آنها دو درخت كهنسال از ايران را با توضيحات و تصوير معرفي مي‌نمايد. با شناسايي و معرفي ساير درختان كهنسال به طور يقين شاهد وجود نقاط شاخص و آبي رنگ بيشتري در سطح كشور خواهيم بود كه درختان كهنسال اين مرز و بوم را در جهان معرفي خواهد نمود.  با تمامی ارزش‎هایی که در بطن درختان کهنسال نهاده شده و به طور مختصر به آنها اشاره شد متأسفانه طی چند دهۀ اخیر شاهد از بين رفتن پایه‎های متعددی از این درختان از طبیعت خود هستیم. اتقاقاتی که سیر قهقرا را پیش روی این درختان قرار داده عموماً ناشی از جهل و سود جویی افرادی است که مستقیم یا غیر مستقیم منافعی را در نابودی این درختان برای خود جستجو می‎کنند.
مردم ايران با توجه به عقايد ملي و مذهبي خود وجود چنين درختاني را مقدس شمرده و عامل حفظ و بقاي آنها شده‌اند. با اين وجود اقدامات سهوي برخي از دست اندركاران در تغيير شرايط محيطي درختان و يا اعمال جاهلانه برخي افراد به منظور مبارزه با خرافه پرستي سبب شده‌اند تا ادامه حيات چنين درختاني به خطر افتاده و شايد در آينده منجر به حذف كامل اين ذخاير ژنتيكي ارزشمند گردد.
یکی از مواردی که طی چند سال اخیر سبب نابودی چند پایه از درختان کهنسال در کشور شد اقدامات یکی از روحانیون به بهانه مبارزه با خرافه پرستی مردم بود که متاسفانه برای اثبات عدم تقدس این درختان مبادرت به قطع درختان نمود و چندین پایه مهم ژنتیکی از بین رفت.
عامل مهم دیگری که سبب از بین رفتن و يا آسيب رسيدن به بسیاری از این پایه‌های ارزشمند شده این است که برخی سودجویان با این تصور که درختان کهنسال نشانه‎های پایداری هستند و با این توهم که احتمال داده‎اند مردم ثروتمند قرون گذشته در مواقع خطر این نشانه‎های پایدار را برای پنهان کردن ثروت خود انتخاب کرده باشند اقدام به کندوکاو گسترده در محیط کنده این درختان كرده‌اند که نتیجه این کندوکاو‎ها که عموماً حاصلی را برای سود جویان در پی ندارد قطع شدن ریشه‎های متعدد درختان کهنسال بوده که با این قطع از توان جذب آب و مواد غذایی مورد نیاز درخت بشدت کاسته شده و پیامد آن ضعف فیزیولوژی، تشنگی مفرط و شروع روند نابودی آنها است. موارد متعددی از درختان کهنسال بر اثر این عمل شوم از جمع درختان کهنسال کشور حذف شده‎اند از جمله درختانی که به این شکل نابود شده‎اند به ارس‎های آغادار، سرو کهنسال سه‎راه گوهردشت و بلوط مُسنی در کلیبر می‎توان اشاره کرد.
سومین عامل در نابودی تعدادی از درختان كهنسال این است که برخی از دست‎اندرکاران از روی ضعف علمی در مدیریت و نگهداری آنها ناخواسته شرایط ضعف فیزیولوژی و مرگ این درختان را باعث می‎شوند. مشکل بزرگي که درختان کهنسال در بیش‌تر مناطق با آن روبرو می‎گردند بتن، اسفالت و یا سنگفرش کردن محیط آنها تا ناحیه طوقه است. با این عمل تبادل رطوبت و هوا بین ریشه درختان با محیط بیرون قطع شده و با کاهش رطوبت و هوا در محیط ریشه درختان، ضعف فیزیولوژی بر آنها حادث و روند مرگ تدریجی درختان آغاز می‎شود. تعداد درختان کهنسالی که با این شیوه در معرض خطر قرار گرفته‎اند بسیار زیاد و به یقین حدود یک چهارم درختان موجود را شامل می‎شود.
از دیگر آسیب‎هایی که طی چند دهۀ اخیر گریبان‌گیر درختان کهنسال شده فرهنگ غلط برخی از مردم نسبت به این درختان است. اغلب مشاهده می‎شود بازدیدکنندگان از این درختان کهنسال بر تنه و شاخه آنها یادگاری نوشته و پوست آنها را آزرده می‎سازند و یا در مواقع پخت و پز خود برای ایجاد پناه از وزش باد در پای کنده این درختان آتش می‎افروزند و آسیب جبران ناپذیری بر کنده آنها وارد می‎کنند.
شکستن شاخه درختان به عنوان تبرک، گاهی به عنوان خوشبو کننده (در مورد درختان سرو)، رها سازی زباله در محیط اطراف درختان، بالا رفتن از درختان جهت گرفتن عکس‎های یادگاری و یا آزمون توانایی خود، قطع سرشاخه‎ها و گاهی شاخه‎های قطور درختان که در محیط‎های شهری در مسیر تردد خودروها هستند از موارد مکرر تخریب و آسیب به درختان کهنسال است.
نگاهی گذرا به درختان کهنسال حاکی از آن است که پایه‎های متعددی از آنها طی دو دهۀ اخیر از طبیعت میهنمان حذف شده‎اند. در یک برآورد آماری گویی یک دهم سرمایه ژنتیکی خود را که طی هزار و پانصد سال شکل گرفته‎اند طی 20 سال از دست داده‎ایم. به عبارت دیگر تمامی آنچه که در طول یک‌صد و پنجاه سال اندوخته شده است در مدت یاد شده نابود گردیده و با محاسبه دیگر هشت برابر آنچه را که به‎دست آورده‎ایم از دست داده‎ایم. آرزومندیم روزی را در آینده نزدیک شاهد باشیم که تفکر عامۀ مردم، مسئولان، کارشناسان و دست‎اندرکاران به چنان درجه والای علمی و فرهنگی برسد که دیگر شاهد بروز اتفاقات بیان شده در مورد درختان کهنسال و طبیعت میهن عزیزمان نباشیم.    
        

فرازها و فرودهاي طبيعت ايران در سال 1389



تريبون آزاد - 1

سال 1389 تا اين لحظه، سياه‌ترين سال براي منابع طبيعي و محيط زيست ايران بوده است؛ لطفاً در صحت اين ادعا شك نكنيد!
حقيقت اين است كه سالهاست طرفداران و فعالان محیط زیست و نخبگان عرصه منابع طبيعي در ایران به شنیدن خبرهای تخریب، آتش‌سوزی، شکار غیرقانونی، انقراض گونه‌های اندمیک، خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها و آلوده شدن شتابان آب، هوا و خاک وطن عادت کرده‌اند. با این وجود و به‌رغم چنین پیشینه‌ای از کلکسیون خبرهای بد و ناامیدکننده، باید اعتراف کرد که سال ۱۳۸۹ تا همین جا يعني در حالي كه هنوز بيش از يك ماه تا پايانش زمان باقي است، بسیاری از رکوردهای منفی و مأیوس‌کننده را در حوزه محیط زیست به نفع خود جابه جا کرده است! به نحوی که حتی برای بدبین‌ترین تحلیل‌گران و كنش‌گران محیط زیستی هم، تصور ازدحام و ترافیک این همه رخداد نامیمون در سال جاري، شگفت‌آور و به شدت مأیوس‌کننده بوده است.
در عين حال، شنیدن برخی از جدی‌ترین انتقادات از وضعیت محیط زیست و منابع طبيعي ایران از زبان رؤساي جديد سازمان حفاظت محيط زيست و سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور، این امید را برمي‌افروخت كه شايد با اذعان به ناكارآمدي‌ها و لكنت‌ها، مي‌توان شاهد فصلي نو و پيش‌برنده در ارتقاي توان بوم‌شناختي سرزمين بود؛ چرا که تاکنون هیچ مقامی در جمهوری اسلامی ایران در حد معاونت رئیس جمهور نپذیرفته بود که کشور متبوعش یکی از ۱۰ کشور اصلی تخریب‌کننده محیط زیست در جهان است؛ اعترافی که محمد جواد محمدی‌زاده آن را در همان آغازین روزهای صدارتش بر سبزترین صندلی کابینه دهم انجام داد.
با اين وجود، آن اعتراف نتوانست سال 89 را ركوردشكن نكند! سالی که بیش از ۲3۰ هزار هکتار از محدوده طبیعی دریاچه ارومیه به کویر نمک بدل شد و سطح تراز بوم‌شناختي آن به پايين‌ترين حد در طول يكصدسال اخير رسيد؛ دریاچه پریشان با عنوان بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین کشور، کاملاً خشک شد و بسیاری دیگر از تالاب ها و دریاچه‌های داخلی کشور هم بدترین وضعیت خود را تجربه کردند که از آن میان باید به تالاب بختگان، انزلی، گاوخونی، میقان، طشک، کم‌‌جان، هامون، مهارلو، میانکاله، گندمان، شادگان، هورالهویزه، هورالعظیم و … اشاره کرد.
این سیاهه‌ي سیاه، هنگامی نگران کننده‌تر می‌شود که بدانیم وضعیت اغلب رودخانه‌های دایمی کشور هم در سال پیش رو، بسیار ناگوار بوده است که از آن جمله باید به کاهش شدید آب رودخانه کارون – که زمانی پرآب‌ترین رود ایران بود – اشاره شود؛ وضعیتی که سبب شده تا حدود یک میلیون نفر از نخل‌های پایاب این رودخانه در خرمشهر و اروندکنار در اثر شوری و خیز معکوس آب از خلیج فارس تلف شوند.
اما همه خبرهای بد تنها به خشکسالی و اثرات متأثر از آن محدود نمی‌شود! اگر به رغم مخالفت دکتر محمدباقر صدوق، سازمان حفاظت محیط زیست مجوز صدور و اکتشاف نفت در پارک ملی کویر و توسعه تأسیسات عسلویه را می‌دهد؛ اگر پارک ملی نایبند در برابر چشمان ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، پرپر می شود؛ اگر بیش از یک ماه، ارزشمندترین پارک ملی کشور در گلستان می‌سوزد؛ اگر به بهانه انتقال لوله گاز بیش از هزاران درخت بلوط در دنا و با مجوز سازمان حفاظت محیط زیست قطع می‌شود؛ اگر شتاب سدسازی و طرح‌های انتقال آب، کماکان وضعیت پایاب اغلب رودخانه‌ها و جلگه‌های حاصلخیز کشور را بحرانی‌تر می‌کند؛ اگر طرح مسكن مهر همچنان با منابع طبيعي كشور نامهرباني‌هايش را ادامه می‌دهد، اگر بخاري هاي نفتي دارد دوباره به بخاري‌هاي چوبي در زاگرس بدل مي‌شود؛ همه و همه نشانه آن است که مديريت حاكم بر منابع طبيعي و محيط زيست كشور نه تنها نتوانست از شیب منفی تخریب طبیعت ایران بکاهد؛ بلکه در مدت زمامداری‌اش، بر شتاب این شیب هم شوربختانه افزوده گردید.
پدیدار شدن نشانه‌های فرونشست زمین در استان اردبیل، یورش به دیرینه‌ترین باغ گیاه‌شناسی ایران در نوشهر و نابودی ۱۱۲۹۵ اصله درخت در کمتر از ۷۰ دقیقه، سوختن ۴۰ هزار هکتار از رویشگاه‌های جنگلی ایران (بيش از 8 برابر سال گذشته)، مجوز احداث جاده در تالاب میانکاله، سقوط ۱۴ پله‌ای ایران در جدول شاخص عملکرد مقابله با تغییرات اقلیمی، پناه بردن پلنگ‌ها به دکل‌های برق فشار قوی، مرگ ببر سيبريايي در باغ وحش تهران به همراه 14 شير ديگر در اين باغ وحش، رکوردشکنی آلودگی هوا در تهران و چند کلان‌شهر دیگر ایران، شهادت يكصد و هفدهمين و يكصد و هيجدهمين محيط‌بان در سال جاري و … همه و همه نشان می‌دهد که نه طبیعت ایران و نه فعالان محیط زیستی‌اش، هرگز کابوس شومی به نام سال ۱۳۸۹ را فراموش نخواهند کرد! خواهند کرد؟
با اين وجود، همه‌ي خبرها هم در سال 89 بد نبود؛ دست كم نمايندگان مردم در صحن بهارستان با اعمال تغييراتي مثبت در بخش محيط زيست و منابع طبيعي در پيش‌نويس برنامه 5 ساله پنجم كشور، بارقه‌هايي از اميد را در دل كنشگران اين حوزه همچنان زنده نگه‌داشتند.
چه، نمایندگان مجلس در ششمین روز از آذر 1389 بسیار بیشتر از انتظاری که از آنها می‌رفت، عمل کرده و محتوای سبز و بسیار طبیعت‌مدارانه‌ای را به مواد محیط زیستی برنامه پنجم توسعه افزودند.
انجمن پیش‌تر، ناخشنودی خود را از محتوای پیشنهادی برنامه 5 ساله پنجم اعلام کرده بود. از همین رو، در ملاقات حضوری يكي از اعضاي انجمن – آقاي مهندس درويش - با رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی در  30 فروردین سال جاری، مراتب نگرانی خویش را به جناب محمدرضا تابش منتقل کرده و ایشان قول دادند تا با همفکری دیگر اعضای فراکسیون و نیز کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی بتوانند گرایه‌های متخصصان محیط زیست و منابع طبيعي را در محتوای برنامه پنجم بگنجانند.
    و اینک هنگامه‌ی تشکر از ایشان و همه‌ی 142 نماینده‌ای است که به ویژه به ماده‌ی 173 قانون برنامه پنجم رأی مثبت دادند. قانونی که باید از آن به عنوان سپر حمایتی حکومت از تالاب‌ها یاد کرد.     زیرا به موجب مصوبه‌ی مجلس، شهرداری شهرهای ساحلی و شهرهای حاشیه‌ی تالاب‏های داخلی در راستای مدیریت پسماند شهری مؤظفند تا پایان سال چهارم برنامه پنجم توسعه، پسماندهای خود را با روش‏های نوین و فناوری‏های جدید «با اولویت روش‏های ارگانیک از قبیل ورمی کمپوست» بازیافت کند. از سال پایانی برنامه پنجم توسعه، هرگونه دفن پسماندها در اینگونه شهرها مطلقاً ممنوع است. نمایندگان حتی به این هم بسنده نکرده و تصویب کردند که از سال دوم برنامه پنجم توسعه، هرگونه بهره‌برداری صنعتی و معدنی از تالاب‏های داخلی مطلقاً ممنوع شود.
    همچنین، نمایندگان در ماده 168 برنامه پنجم نه‌تنها به شورای عالی محیط زیست دوباره وجاهتی درخور و قانونی بخشیدند، بلکه وظایفی جدی‌تر هم برای آن قایل شدند تا دوباره کمیسیون زیربنایی دولت نتواند مصوبه‌های طبیعت‌ستیزانه‌ای نظیر مجوز استخراج نفت در پارک ملّی کویر را صادر کند.
    در حقیقت نمایندگان مجلس، 4 ماده‌ی پیشنهادی دولت را به 10 ماده افزایش دادند که 4 ماده آن عیناً از برنامه چهارم تنفیذ شده است. از جمله ماده 59 برنامه چهارم که همان‌گونه که بارها اشاره کرده‌ايم، به نظر مي‌رسد اگر به درستی اجرا شود، تحولی بزرگ در پایداری بوم‌شناختی ایران‌زمین رخ خواهد داد.
    و این تازه همه‌ی ماجرا نیست. زیرا علاوه بر مواد محیط زیستی برنامه پنجم، برخی از مواد دیگری که نمایندگان مجلس به تصویب رساندند، می‌تواند از منظر ملاحظات محیط زیستی و منابع طبيعي بسیار مثبت ارزیابی شود؛ از جمله  بر اساس ماده 126 مکرر 2 به دولت اجازه دادند که زمینه تولید تا پنج هزار مگاوات انرژی بادی و خورشیدی را فراهم کند. موضوعي كه در برنامه مديريت بيابان از سوي مؤسسه هم پيش‌تر مورد تأكيد قرار گرفته و از تأييد وزير وقت جهاد كشاورزي گذشته بود. همچنین بر اساس ماده 127، وزارت نیرو باید 25 درصد تراز منفی سفره‌های آب زیرزمینی را تا 5 سال آینده بهبود بخشد.
    البته می‌دانیم که تشکر واقعی زمانی است که نمایندگان بتوانند پیگیر حسن اجرای مصوبات خود هم بشوند تا سرنوشت برنامه پنجم به سرنوشت برنامه‌های پیش از آن دچار نشود و یا مانند ماده 62 قانون برنامه چهارم روی زمین نماند!
يكي ديگر از موارد مثبت هم، قول رياست سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور براي تجهيز يگان حفاظت اين سازمان به ناوگان هوايي اطفاء حريق بود.
   

خطر عدم جذب نيروي انساني متخصص را جدي بگيريم!

سخني با مسئولين

مدتي است که بيشتر سازمان‌ها و نهادهاي دولتی با طرح‌های مختلفی در خصوص کاهش نیروهای شاغل خود روبرو هستند. این طرح‌ها که به‌ظاهر برای کوچک کردن بدنه‌ی دولت به تصویب رسیده‌اند برخی از واحدهای اجرایی و پژوهشی را با دشواری‌های جدی روبرو کرده ‌است. همه می‌دانیم که اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین جزء هر سیستم پژوهشی را پشتوانه‌ی انسانی آن تشکیل می‌دهد و هر چقدر این نیرو متخصص‌تر و منحصربه‌فردتر باشد، وابستگی اهداف و کارکرد دستگاه پ‍ژوهشی به آن بیشتر است. بنابراین می‌توان برای چنين دستگاهي مانند مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برنامه‌هایی نظير عدم جذب تیروی متخصص، بازنشستگی 30 ساله‌ اعضای هیأت علمی و این اواخر مهاجرت نیروها به خارج از تهران را طرح‌هایی دانست که ضربات جبران‌ناپذیری به اهداف آن وارد خواهد کرد. این در حالی است که این مؤسسه با داشتن بخش‌های ذی‌ربط در تمامی مراکز استان‌ها یگانه مسؤول تحقیقات منابع طبیعی در سراسر کشور محسوب می‌شود و هرساله طرح‌های تحقیقاتی قابل توجهي در آن اجرا شده و درصد چشمگیری از پایان‌نامه‌ها در رشته‌های مختلف بخصوص منابع طبیعی با رهبری پژوهشگران آن انجام می‌شود. شوربختانه آنکه بسیاری از پژوهشگران این مؤسسه در شرف بازنشستگی 30 ساله بوده و به‌دلیل عدم جذب نیرو در سال‌های اخیر شاگردانی برای خود تربیت نکرده و چه‌بسا تخصص ایشان نیز بازنشسته شود و حتی از آن فراتر برخی از بخش‌های مؤسسه با تعطیلی روبرو شوند. اگر قرار بود برای ایشان جایگزینی استخدام شود باز می‌توانستیم امیدوار باشیم که با کمی بردباری و حوصله چرخه‌ی پژوهش‌های مختلف این مؤسسه کند و ایستا نخواهد شد. باید به‌طور جدی موضوع عدم جذب بازنگري شود. چرخه‌ی دستگاه‌های پژوهشی با این روند از کار خواهد افتاد. به این مجموعه دشواری‌ها باید خروج نیروها را از تهران نیز اضافه کرد. این طرح همکارانی را در میان نیروهای تکنسین و کارشناس ترغیب کرده تا از آن استفاده نمایند و باز هم چالشی دیگر را فرا روی سیستم و پژوهشگران قرار داده‌است. خالی شدن بدنه‌ی پژوهشی از وجود این نیروهای سخت‌کوش و زحمت‌کش سبب می‌شود تا وقت بیش‌تری از متخصصانی که در سطوح بالاتری از هرم انسانی قرار گرفته‌اند صرف روزمرگی اجباری شود. مگر می‌توان هم دکتر بود هم کارشناس هم تکنسین و شاید تا چند صباح دیگر راننده؟ شاید بتوان دست‌کم این مشکل را با تمهیداتی درون مؤسسه‌ای حل کرد. سرمایه‌گذاری هنگفتی برای هر عضو هیأت علمی شده است. نیک بیندیشیم که باید برای بهره بردن از این سرمایه‌ی بی‌بدیل استثنائاتی در طرح‌ها قايل شد.

يادمان باشد:
پاسداري از مواهب طبيعي سرزمين و كمك به بهبود توان زيست¬پالايي آن، بايد همواره در شمار وظايف حاكميتي دولت‌ها و نظام‌هاي سياسي شناخته شده و هرگز نبايد به بهانه‌هاي اقتصادي از زير بار اين مسئوليت مهم و كشورساز شانه خالي كرد.


کارنامه فعاليت انجمن در دوره سوم (1389-1386)

سرمقاله خبرنامه شماره 34:

پس از برگزاری مجمع عمومی در تاریخ 12/8/86 و واگذاری مسئولیت انجمن به هیأت مدیره جدید با تشکیل 42  جلسه  توسط هیأت مدیره و برنامه‌ریزی ایشان، اقدامات بسیار زیادی به منظور تحقق اهداف انجمن در این دوره به انجام رسید. اقدامات صورت گرفته بر اساس تقسیم کار بین اعضای هیأت مدیره و با تلاش همه افراد با توجه به مسئولیت ایشان انجام شد. همان طور که می‌دانید انجمن یک تشکل علمی – صنفی است که نسبت به وضعیت منابع طبیعی و محیط زیست کشور احساس مسئولیت کرده و برنامه‌های خود را برای تبیین وضعیت موجود منابع طبیعی و محیط زیست و چالش‌های مربوطه و ارایه راه‌کارهای لازم برای بهبود وضعیت دنبال نموده است. در این ارتباط انجمن در این دوره با توجه به امکانات موجود به برگزاری چندین نشست در مؤسسه اقدام کرد و از متخصصین به نام کشور دعوت شد که در مورد موضوعات مهم منابع طبیعی و محیط¬زیست به ایراد سخن پرداخته و نتایج این نشست‌ها به شکل‌های مختلف به مسئولین و رسانه‌های عمومی منعکس گردید. از طرفی در مواقع لازم با انتشار بیانیه یا ارسال نامه به مسئولین اعم از رئیس محترم جمهور، وزیر محترم جهاد کشاورزی و یا رئیس محترم سازمان تات ایشان را در جریان اتفاقات مربوط به حوزه منابع طبیعی و تحقیقات  قرار داده است. انجمن در این دوره همانند دوره قبل با انتشار خبرنامه خود و ارسال به مسئولین مختلف به عنوان پل ارتباطی بین محققین منابع طبیعی در کشور با مسئولین عمل نموده و با انتشار  خبرنامه با موضوعات متنوع این مهم را به انجام رسانیده است.
یکی از ویژگی‌های قابل توجه در این دوره از فعالیت انجمن به روز نمودن تارنمای انجمن با کمک تعدادی از اعضای انجمن بود که بیش از 40 هزار بازدید از تارنمای انجمن در این دوره شاخصی گویا از فعال بودن و توجه مخاطبان به آن است که نسبت به دوره قبل بیش از 20 برابر افزایش داشته است.
یکی از مؤثرترین اقدامات انجمن در این دوره موضع‌گیری و اعتراض سریع و مناسب در تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر بوده که به شکل‌های مختلف با کمک سایر تشکل‌ها و با اطلاع رسانی به موقع از ادامه تخریب جلوگیری شد و امیدواریم مسببین این فاجعه به سزای عمل ناشایست خود برسند.
انجمن در دفاع از حقوق صنفی اعضاء نیز فعال بوده و در نشست با مسئولین و با ارسال نامه  نسبت به بی توجهی برخی از مسئولین به حق و حقوق اعضای هیأت علمی وزارت جهاد کشاورزی اعتراض نموده و این اعتراضات را به اطلاع مسئولان اجرایی کشور رسانیده است که در بسیاری از موارد مورد توجه نیز قرار گرفته و اقدام لازم صورت پذیرفته است.
با گذشت سه دوره از فعالیت انجمن، لزوم وجود و فعالیت این انجمن علمی- صنفی هر روز بیشتر از گذشته محرز می‌گردد و خلأ وجود چنین تشکیلاتی در سایر مؤسسات تحقیقاتی کاملا احساس می‌گردد. برادران و خواهران گرامی عضو انجمن، اکنون که قرار است دوره چهارم فعالیت انجمن شروع شود لازم است هر کدام از ما از خودمان این سوال را بپرسیم که "نقش من در این فعالیت‌ها چقدر بوده است" و اگر جوابمان برای خودمان قانع کننده نیست تصمیم بگیریم که انجمن را در دوره چهارم بیش از گذشته یاری نماییم و نقش مؤثرتری را ایفا کنیم.

سرفصل‌های اقدامات انجام شده انجمن در دوره سوم:
•    چندين نوبت ديدار و گفتگو با آقای دکتر عصاره رئیس محترم وقت مؤسسه
•    ديدار و گفتگو با آقای دکتر میرزایی ندوشن رياست محترم مؤسسه
•    ديدار و گفتگو با آقای دکتر فرح پور معاون خدمات پژوهشي وقت مؤسسه
•    ديدار و گفتگو با سرکار خانم دکتر سفیدکن معاون خدمات پژوهشي مؤسسه
•    جلسه با نمايندگان اعضاي هیأت علمي مؤسسه رازي و ارایه راه‌کار براي ارتباط بيشتر اعضاي هیأت علمي وزارتخانه
•    برگزاری مجمع عمومی سالانه و ارایه گزارش سالانه

- برگزاري جلسات سخنراني:
•    سخنراني دکتر محمدعلي حامدي تحت عنوان "مديريت جنگلها و مراتع کشور در پرتو تحولات ساختار فضايي شهري و روستايي"
•    سخنراني مهندس پيمان کنعان تحت عنوان "امکانات ايران در استحصال انرژي خورشيدي"
•    سخنراني دكتر شهرام خسروپناه استاد دانشگاه گوام آمريكا با عنوان: "معرفي مدل فرسايش در حوزه‌هاي آبخيز"
•    نمايش فيلم "خلوت جنگل" تهيه شده توسط فرهاد ورهرام و برپايي جلسه نقد و بررسي با حضور تهيه‌کننده فيلم و علاقه‌مندان منابع طبيعي
•    سخنراني آقاي دکتر احمد آل ياسين و مهندس فاطمه ظفرنژاد تحت عنوان "چالش‌هاي صنعت سد سازي با تأکيد بر اثرات متقابل آن بر منابع طبيعي"
•    سخنراني سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار و آقای دکتر محمد مهدوی تحت عنوان "بررسی چالش و چشم‌اندازهای محیط زیست و منابع طبیعی ایران"
•    سخنراني مهندس حامد بهشتی تحت عنوان " اجراي سازوکار CDM در پروژه‌هاي جنگلکاري در ايران"


- چاپ و انتشار 11 خبرنامه با مطالب مختلف. اين خبرنامه‌ها در استان‌هاي مختلف توزيع شده و براي کليه مسئولين و دست‌اندر‌کاران فرستاده مي‌شود.

- ارایه نظرات و انتقادات اعضاي انجمن از طريق نامه و مقاله‌هايي تحت عنوان سخني با مسئولين در خبرنامه انجمن به چاپ رسيده است و در مواردي اين مقاله‌ها مستقيما براي مقام وزارت ارسال گرديده است و از اثر بخشي مناسبي برخوردار بوده است. اين مقالات عبارتند از:
•    ارسال نامه‌اي در اعتراض به تغيير احکام و کاهش حقوق اعضاي هیأت علمي براي وزير محترم جهاد کشاورزي
•    تات امروز و تات ديروز که در ارتباط با تغيير نام  سازمان به "سازمان ترويج، آموزش و تحقيقات" نوشته شده و اعتراضي است  به اولويت دادن ترويج و آموزش بر تحقيقات
•    "خبر خوشي که هنوز روي کاغذ مانده است" که به مسئله تخصيص 1 تا 4 درصد اعتبارات هزينه‌اي دستگاه‌ها به منظور انجام فعاليت‌هاي پژوهشي پرداخته و عدم تحقق آن را گوشزد نموده است
•    "مصوبه تشخيص مصلحت نظام مرهمي بر زخم‌هاي منابع طبيعي کشور" که در تأييد مصوبه‌هاي نهاد تشخيص مصلحت در راستاي حفاظت از منابع طبيعي پرداخته است
•    "چرا از توان بالقوه‌ي انرژي خورشيدي در كشور غافليم"
•    "سخني سرگشاده با مقام عالي وزارت کشاورزي" که نامه‌اي است به وزير جهاد کشاورزي در اعتراض به تفاهم نامه‌اي که بين ايشان و رياست دانشگاه تهران امضاء شده است. شایان ذکر است که اين نامه بسيار مورد توجه شخص وزير و اعضاي هیأت علمي وزارت¬خانه در سراسر کشور قرار گرفت و تحت تأثير آن نقل و انتقالاتي نيز در وزارت‌خانه صورت پذيرفت
•    پيگيري قطع درختان كهنسال و نوشتن نامه‌اي در اين خصوص به رئيس جمهور
•    تحلیلی بر دوران ریاست آقای دکتر خلقانی بر سازمان تات با تأکید بر نکات مثبت و منفی
•    ارسال نامه به ریاست محترم جمهور آقای دکتر احمدی نژاد در محکومیت قطع درختان کهنسال به بهانه مقابل با خرافه پرستی
•    انتشار بیانیه انجمن قبل از انتخابات ریاست جمهوری تحت عنوان " مطالبات بخش منابع طبیعی از رئیس جمهور آینده" در این نامه وضعیت منابع طبیعی و محیط زیست کشور به خوبی ترسیم شده و چالش‌های آن به روشنی تبیین شد و سیاست‌ها و راهبردهای مقابله با چالش‌های مورد اشاره پیشنهاد گردید. این نامه بعد از انتخابات هم برای ریاست جمهوری ارسال گردید.
•    چاپ مقاله‌ای تحت عنوان سال سخت منابع طبیعی کشور و امید به آینده که در بهمن 1388 منتشر شد.
•    چاپ دو مقاله در خصوص شیوه تغییر مدیریت در مؤسسه و همچنین تغییر معاون امور پژوهشی مؤسسه
•    نظر سنجی از اعضاي هیأت علمي مؤسسه در خصوص نحوه‌ی مدیریت رئیس سابق مؤسسه و انتشار نتایج این نظر سنجی در خبرنامه و تارنمای انجمن

- ارسال مقالات مختلف براي روزنامه هاي کثيرالانتشار با نام انجمن
- نامه به وزیر محترم جهاد کشاورزی آقای دکتر خلیلیان در ابتدای دوره وزارت ایشان و تبیین وضعیت منابع طبیعی کشور و ارایه راه‌کارهای مناسب برای مدیریت این حوزه
- پیگیری افزایش حقوق اعضای هیأت علمی در سال جاری با ارسال نامه‌ای به ریاست محترم سازمان تات و تصویب موضوع در هیأت امنای سازمان تات
- نامه به ریاست جمهوری و اعتراض به عدم تأمین بودجه و دو‌گانگی برخورد با اعضای هیأت علمی وزارت علوم و وزارت جهاد کشاورزی

- بیانیه‌های انجمن در خصوص تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر و برخورد بسیار فعال در این خصوص و هماهنگی و تشویق سایر انجمن‌ها در موضع‌گیری در این مورد که نتایج بسیار خوبی در پی داشت.
- بیانیه انجمن در اعتراض به فیلتر شدن تارنمای مهار بیابان‌زایی
-  تهيه‌ي هديه‌ به مناسبت شروع سال جديد براي اعضاي انجمن در سه سال متوالی
- برگزاری مراسم دید و بازدید در شروع سال جدید
- همکاری و مشاوره با سایر انجمن‌های فعال در زمینه منابع طبیعی در خصوص وضعیت منابع طبیعی کشور و ارسال نامه به ریاست جمهوری مبنی بر لزوم تشکیل وزارت منابع طبیعی
- فعال و به روز نگه داشتن دايمي تارنماي انجمن


حمايت فعالان محيط زيست از عدم ساخت جاده در تالاب پريشان

    سرزمین ایران به واسطه‌ی قرارگرفتن در كمربند خشك جهان، همواره از محدوديت آب در رنج بوده است؛ واقعيتي كه نشان مي‌دهد: آن مديريتي مي‌تواند بر ايران‌زمين موفق‌تر عمل كند كه توانايي اعمال ملاحظات لازم در حوزه‌هاي گوناگون توسعه را بر بنياد حفظ پايداري بوم‌شناختي سرزمين و اندوخته‌هاي آبي گرانبهايش دارا باشد. در چنین شرایطی، وجود تالاب‌ها در فلات ایران همچون گنج‌های غنی و پرارزشی شمرده می‌شوند که می‌توانند پشتوانه‌ای محکم برای تداوم حیات انسان‌ها و ديگر زيستمندان ساكن در اين بوم و بر مقدس محسوب شوند
از اين رو، تالاب‌ها به عنوان گنجينه‌هاي ارزشمند محيط طبيعي شناخته شده و به راحتي مي‌توان همچون شاخصی گويا برای رصد حیات در سرزمین‌های اطراف‌شان مورد مداقه جدي قرار گيرند. در همین راستا نگاهی به شرایط حال حاضر تالاب‌های ایران علاوه بر آنکه زنگ خطری جدی برای حفظ حیات در این سرزمین را به صدا درآورده، نگاه‌ها را متوجه بحران‌هایی می‌كند که امروز متوجه منابع آبی و خاکی این سرزمین شده است.
براساس مستندات موجود و مطالعات گسترده و متمرکز و رصد مرتب شرایط تالاب‌ها در ایران میتوان به این یقین رسید که وقوع خشکسالی طی سال‌های گذشته بستری بحرانی برای تهدید حیات در تالابهای ایران را پدید آورده است. اما بی‌شک ایجاد چنین بستری، زمینه‌ای را فراهم كرده تا آنچه که طی سالیان گذشته و در قالب هشدارهای مکرر از سوی کارشناسان زیست‌محیطی ایران مطرح می‌شده است، جنبه‌ی عملی به خود گرفته و زخم خشکسالی را بر پیکر منابع آبی ایران بسیار بیش از آنکه باید نمایان سازد. آنچه سبب شد طی سالهای اخیر زخم خشکسالی بیش از آنچه که قدرت دارد، بستر تالابهای ایران را از آب تهی کرده و به سمت پلايا و شوره زار پیش برد، مسايلی از جمله عدم مديريت خردمندانه اندوخته‌هاي آبي سطحي و زيرزميني و اجرای فعالیتهای عمرانی و صنعتی در حاشیه ی تالابها بدون در نظر گرفتن بوم‌سازگان (اکوسیستم) این كناربوم (اكوتون) ‌هاي ناهمتا بوده است که بارها و بارها نسبت به وقوع آنها هشدار داده شده بود. 
شاید نمونه ی ویژه و شاخص اين مدعا، وضعيت رقت‌انگيز كنوني تالاب پریشان باشد. تالابی تا بدان حد با اهمیت و ویژه که در زمره نخستین تالابهای ایران قرار گرفت که در کنوانسیون رامسر به عنوان اندوخته گاه زيست سپهر، ثبت شده است. تالابي كه در حقيقت، بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران هم به شمار مي‌رفت و همه ساله پرندگان مهاجر بی نظیری از مناطق مختلف دنیا برای زمستان گذرانی آن را انتخاب میکردند. علاوه بر تمامی اینها قرارگیری این تالاب در نقطه ای حساس و حیاتی بر پیکره جغرافیایی، اهمیتی دو چندان به آن داده است. تالاب پریشان در حد فاصل نواحي رويشي زاگرس، خلیج عمانی و ایران وتورانی است و کاملاً یک منطقه اکوتون با گونه گوني زیستی غنی محسوب میشود که سبب تعادل بوم‌شناختي و اقليمي منطقه را فراهم آورده است.
شاید تنها با نگاهی به چنین شرایط ویژه ای بتوان به عمق اهمیت این تالاب برای حفظ حیات در حوزه های مرتبط با آن که به معنای حیات جمعیت قابل توجهی از انسانها و سایر جانداران است پی برد و نسبت به تمامی تهدیدها و بحرانهای حول آن با حساسیت ویژه نگریست.
با اين وجود، شوربختانه عملکرد ما در عرصه های مدیریتی حول مسايل تالاب تا بدان حد ضعیف بوده که نه تنها نتوانسته مانع از گسترده شدن شرایط ناشی از خشکسالی در بستر پریشان شود، بلکه بحرانهای ناشی از آن را دوچندان كرده است. عدم کنترل مناسب در حفر چاه ها در حوضه ی آبخیز این تالاب که همچون مکنده هایی قوي، شیره جان پریشان را بیرون می کشند و عدم حفاظت صحیح از حریم واقعی تالاب که موجب تعرض های گسترده و چشم گیر به حاشیه آن شده، سبب گشته این تالاب پراهمیت، زخم خشکسالی را عمیقتر از هر زمان دیگری بر پیکر خود حس كند.
با این وجود هنوز میتوان با آموزش و افزایش آگاهی مردمان حاشیه این تالاب که در حقيقت بايد اصلی ترین محافظان این گنجینه ی طبیعی باشند به بازگشت حیات در آن امید داشت. مشروط بر آنکه بحرانهایی تازه را برای آن پدید نیاوریم و نگاه های مدیریتی ما در عرصه ی تالاب در دوران حساس خشکسالی به گونه ای باشد که به بازگشت حیات به پریشان کمک شود و از هرگونه اقدام تخریبی که نتایج پایدار مخربی بر عرصه ی آن برجای می گذارد اجتناب شود.
در همین راستا مشخصاً میتوان از تهدید تازه ای که مدتی است حیات پریشان را نشانه رفته و دقیقاً قلب تپنده تالاب یعنی چشمه ها و بکرترین نقاط زیستی آن را هدف گرفته، یاد کرد. احداث جاده در قسمت شمالی تالاب پریشان که همواره به عنوان مأمنی برای پرندگان و جانداران محسوب می شده و شرایطی امن برای گسترش حیات و تنوع آن در مرز بین خشکی و آب را پدید می آورده، مسأله ای است که در صورت عملیاتی شدن، اثرات جبران ناپذیری را بر پیکر پریشان، جانوران، گیاهان و بیش از همه انسانهایی وارد خواهد آورد که در اطراف آن زندگی میکنند و حیات دارند.
احداث این جاده علاوه بر آنکه موجب قطع ارتباطی جانوران و گیاهان کنارآبزی با تالاب خواهد شد، بر چشمه های حیاتی آن که یکی از اصلی ترین منابع تأمین آب پریشان هستند نیز اثر خواهد گذاشت و موجب مسدود شدن آنها خواهد شد. از دیگر سو دسترسی عمومی به نقاط بکر پریشان (که می تواند به عنوان منبعی غنی برای مطالعات زیست محیطی و گسترش دانش تالاب ها قلمداد شود)، علاوه بر آنکه فرصت های دانش پژوهی و گسترش علم تالاب ها را در آن منطقه به کلی نابود خواهد کرد، باعث تغییر چهره ی منطقه از شرایط بکر و امن برای زیست جانداران به مناطقی با کمترین و نامناسب ترین پوشش گیاهی و تنوع جانوری خواهد شد.
چنين است كه ما كنشگران عرصه محيط زيست و منابع طبيعي كشور، ضمن تأکید بر لزوم توجه جدی به لحاظ مسايل معیشتی، رفاهی و بهداشتی حاشیه نشینان پریشان و با تأکید بر بی بازگشت و عمیق بودن تأثیرات نامطلوب ناشی از احداث جاده در ناحیه شمالی این تالاب، مسوولین و تمامي تصمیم گیرندگان ذیربط را به بررسی، شناخت و اجرای طرح های پایداری دعوت می نمایند که بتواند ضمن رعایت کردن کلیه ی آموزه‌هاي محيط زيستي، حاشیه نشینان پریشان را نیز بهره مند سازند. رخدادي كه در صورت وقوع مي‌تواند حياتي پايدار و بانشاط را براي همه‌ي زيستمندان پريشان از جمله انسان به ارمغان آورد. 

جمعیت؛ مؤلفه‌ای که بر پایداری می‌افزاید یا از آن می‌کاهد؟

هفته گذشته در جریان برگزاری هفتاد و یکمین نشست کمیته محیط زیست و توسعه پایدار سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دکتر فرزام پوراصغر، کارشناس مرکز ملی آمایش سرزمین معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری به ایراد سخن پرداخت و کوشید تا به شرح روشی برای انتخاب مؤثرترین شاخص‌ها و معیارهای مورد نیاز در سنجش پایداری سرزمین بپردازد.

پوراصغر در این ارایه، دست کم در دو جا به شاخص‌های جمعیتی، نظیر تراکم حیاتی (نسبت جمعیت به مساحت اراضی تحت کشت سالانه) و تراکم نسبی جمعیت اشاره کرد و از آن به عنوان شاخص‌هایی که نسبت مستقیم با کاهش پایداری سرزمین دارد، نام برد.

به دیگر سخن، یکی از کارشناسان باسابقه در معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری، آشکارا بر این دانستگی تأکید داشت که افزایش شمار آدم‌ها در هر سکونت‌گاهی می‌تواند به نمادی بازدارنده برای دستیابی به پایداری و رفاه بیانجامد؛ موضوعی که البته واقعیت جدیدی نیست و تقریباً اغلب قریب به اتفاق تحلیل‌گران مسایل جمعیتی و بوم‌شناختی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران آن را بارها مورد تأکید و تأیید قرار داده‌اند. منتها موضوع از آنجا می‌توانست حایز اهمیت باشد که پوراصغر، پژوهشگری تصمیم‌ساز و شاغل در نهادی است که علی‌القاعده باید بیشترین خدمات علمی و فنی راهبردی و ستاده‌های منتج از آنها را در اختیار رییس دولت و مشاورین ارشدش قرار دهد. در حالی که ملاحظه می‌شود، رییس جمهور ظاهراً در سخنان و برنامه‌های دولت متبوعش، نه‌تنها بر بنیاد این آموزه حرکت نمی‌کند، بلکه آشکارا چنین محدودیتی برای رشد جمعیت در ایران را نمی‌پذیرد.

چنین بود که نگارنده تصمیم گرفت تا ماجرای اسرارآمیز این ستیز ناسازه‌ها (پارادوکس) را از فرزام پوراصغر در انتهای سخنرانی‌اش جویا شود؛ این که مگر معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی (یا همان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی سابق) مهم‌ترین بازوی مشورتی رییس‌جمهور نیست؟ و مگر نباید که ردپای آموزه‌ها و یافته‌های مطالعاتی و پژوهشی این نهاد برنامه‌ریز و کلان کشور را بتوان در سخنان عالی‌ترین مقام جمهور کشور ره‌گیری کرد؟ پس چرا با این وجود، در حالی که این معاونت پیوسته در گزارش‌های مختلف و از زبان تحلیل‌گران نخبه‌اش از خطر افزایش جمعیت به عنوان یک عامل ناپایدارکننده سرزمین یاد می‌کند، دکتر احمدی‌نژاد پیوسته سیاست‌های انقباضی را در مهار رشد جمعیت نفی کرده و آن را توطئه‌ی دشمنان ملت و کشور ایران می‌‌نامد؟ پرسش این است که به راستی منابع اطلاعاتی آقای رییس جمهور چیست؟

در پاسخ، پوراصغر پس از تأملی معنادار گفت: درست است که با تولد هر انسان، دهان جدیدی اضافه شده و اصطلاحاً نرخ مصرف افزایش خواهد یافت؛ منتها نباید فراموش کنیم که هر انسان تازه متولد شده، علاوه بر دهان، بازو و مغز هم دارد و چه بسا بتواند با مددگرفتن از توانایی‌های نرم‌افزاری‌اش به افزایش تولید در واحد سطح کمک کند. از طرفی الان در کشورهای اروپایی، سیاست‌های تشویقی برای افزایش رشد جمعیت از طرف دولت‌ها شدیداً اعمال و حمایت می‌شود.

آنچه که این کارشناس مرکز ملی آمایش سرزمین در مقام پاسخ ارایه داد، البته غلط نیستند، هرچند که دقیق هم نیست! هست؟

زیرا اولاً در آن کشورهای اروپایی مورد اشاره، سالهاست که رشد جمعیت عملاً صفر یا منفی شده و نه مانند جامعه ایران که یکی از جوان‌ترین جوامع جهان به شمار می‌رود و در کمربند خشک جهان زندگی می‌کند نه در عرض ۶۰ درجه شمالی یا کمربند مطلوب اقلیمی کره زمین. درثانی، با فرض درست بودن این نظریه، ناسازه‌ی  اصلی این است که چرا این تحلیل‌ها در ارایه روش‌ها، ساخت ماتریس‌ها و معرفی شاخص‌های پیشنهادی آن معاونت راهبردی، عملاً به کار گرفته نمی‌شود؟ و چرا در روش‌های ارایه شده همچنان این افزایش جمعیت است که به فزونی ناپایداری سرزمین کمک می‌کند و نه برعکس؟!

پیش‌تر هم البته نگارنده در یک یادداشت دیگر با عنوان: “جمعیت ایران در آستانه ورود به دو مرز!” و از منظر ملاحظات و تنگناهای مرتبط با سرانه آب قابل دسترس کشور، به موضوع پرداخته و تأکید کرده بود که کوبیدن بر طبل افزایش جمعیت در ایران می‌تواند به بزرگترین بحران کاهنده‌ی توسعه و تشدیدکننده ناپایداری کشور شتاب بخشد و ایران را به مرحله تنش آبی فروبرد.

عموم جمعیت‌شناسان و بوم‌شناسان هم با توجه به دو مفهوم اورشوت (overshoot) و ردپای اکولوژیک بر این گمان تأکید دارند که زمین کنونی ما، از سال ۱۹۸۰ به این سو، بالانس تولیدی خود را از دست داده و هم‌اکنون کار به جایی رسیده که مجموع تولید کره زمین در ماه سپتامبر به پایان می‌رسد (مرز اور شوت).

چنین است که به نظر می‌رسد یا معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور باید بتواند عالی‌ترین مقام اجرایی کشور را با آموزه‌ها و یافته‌های علمی‌اش هم‌آهنگ سازد و یا خود، هماهنگ با منویات ریاست جمهوری، شاخص‌ها و معیارهای پایداری سرزمین را در ماتریس‌هایی ارایه شده‌اش تغییر دهد.

راست آن است، محیطی که در آن زیست می‌کنیم، منبعی است کمیاب که نشاط، تفریح و شادی را در بخش مصرف عرضه می‌کند. دلیل برخورداری محیط زیست از صفت «کمیابی» را هم باید در کیفیت منحصر به فرد و درجه خلوص تمامی منابع موجود در آن دانست. آب و هوای پاک، چشم اندازهای ناهمتا، آبشارهای دیدنی، گردشگاه‌های طبیعی، طنین‌های شنیداری هوش ربا و… در شمار کالاهای زیست محیطی جای می‌گیرند که منبع اصلی تامین و عرضه نشاط، شادابی و آرامش موجودات زنده، به ویژه انسان محسوب شده و کیفیت برخورداری از آنها، شناسه‌ای است که عیار رفاه جامعه را نشان داده و محک می زند؛ شناسه‌ای که در هنگام محدودیت منابع و رشد مصرف، اثر خود را به خوبی آشکار می کند. چه، در جهانی با منابع نامحدود می‌توان به درستی انتظار داشت انتخابی که یک فرد یا جامعه انجام می‌دهد، کاملاً عاری از مشکل و بازخوردهای دردسرآفرین باشد، اما مشکل دقیقاً از آنجا آغاز می‌شود که چنین جهانی تنها در عالم خیال است که عینیت می‌یابد و به مجرد گام نهادن در سرای واقعی، محدودیت منابع، نخستین حقیقتی است که ناگزیر از پذیرش آن هستیم. از این رو، ناگزیر هر انتخابی، هزینه خاص خود را طلب می‌کند؛ هزینه‌ای که در علم اقتصاد از آن با عنوان «هزینه فرصت» یاد می‌کنند و باید اعتراف کرد که قدر مطلق این هزینه با افزایش حسابی شمار انسان‌ها، به شیوه‌ای هندسی و تصاعدی در حال افزایش است.

در این میان، آنچه که حتی نگران کننده تر به نظر می‌رسد، وجود برخی باورها و انگاره‌های ایدئولوژیک است که به طبع آزمند آدمی مجوزی مقبول برای درازدستی های بیشتر به زیست بوم می‌دهد. به عنوان مثال، کافی است به اصل هشتم از منشور ۳۲ ماده ای باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲ میلادی) بنگریم که از قضا نام آن را «شرط زندگی بافضیلت» نهاده است. وی می‌گوید؛ «ما مختاریم هرچیزی را در طبیعت بد می شماریم، یا مانعی برای بقای خود و تنعم از یک زندگی عقلانی می دانیم، به هر طریقی که در نظر ما موثرتر است، از خود دور سازیم و محققاً هر کس به موجب عالی ترین حق طبیعت، مجاز است به کاری دست زند که آن را به نفع خود می داند.» متاسفانه رواج چنین پندارهایی در طول سه سده گذشته راه را بر گستاخی بشر در چپاول روزافزون سرمایه های طبیعی هموار کرد.

فرازنای کلام آن که هرچند افزایش شمار انسان ها، به خودی خود عاملی تهدیدکننده و تحدیدکننده برای پایداری زیست و برخورداری از کمینه فضای مورد نیاز زندگی محسوب می‌شود، اما آنچه که به نظر می‌رسد، به مراتب خطری بیشتر، آنی تر و بزرگ تر از افزایش شمار فیزیکی انسان ها برای پایداری حیات در کره خاک دارد، همانا روح آزمندی و نابخردی حاکم بر مدیریت سرزمین و نگاه طلبکارانه و سلوک سلطه‌جویانه، مسئولیت‌گریزانه و منفعت طلبانه افراطی بشر به مواهب طبیعی باشد. شاهد این مدعا را می‌توان در کشورهایی نظیر ایران بیشتر از هر کشور دیگری لمس و مشاهده کرد؛ کشوری که سرانه شمار جمعیت آن در واحد سطح از سه چهارم کشورهای جهان کمتر است و منابع در اختیار آن هم از سه چهارم کشورهای جهان بیشتر است، اما در بسیاری از شاخص های معرف پایداری سرزمین، در شمار یک چهارم پایین جدول مربوطه قرار دارد، مرگ شتابان پارک های ملی کشور در خجیر، سرخه حصار، گلستان، نایبند، عقب نشینی تالاب ها به سوی نقطه صفر، فزونی نرخ جابه جایی خاک تا آستانه پنج میلیارد تن در سال، در خطر انقراض قرار گرفتن بیش از دوهزار گونه گیاهی و جانوری ارزشمند ایران زمین، تراز منفی بیش از شش میلیارد متر مکعب در سال برای سفره های آب زیرزمینی کشور و فرونشست‌های پیامد آن و ده ها و ده ها مورد نظیر آن نشان می دهد که خطر مدیریت ناسازگار با قوانین طبیعی، می تواند به مراتب عقوبتی مهلک‌تر از افزایش عددی شمار آدم‌ها به همراه داشته باشد.

محمد درويش

اطلاعيه برگزاري مجمع عمومي - انتخابات دوره چهارم انجمن


با تبريك ايام مبارك دهه فجر در آغاز سي و سومين بهار انقلاب اسلامي، به آگاهي مي رساند:

با اتمام دوره سه ساله سوم انجمن، به منظور انتخاب هيات مديره جديد، مجمع عمومي انجمن اعضاي هيات علمي موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع در تاريخ سه‌شنبه 3/12/89 راس ساعت 10 در محل سالن اجتماعات موسسه تشكيل مي‌گردد.  از كليه اعضاي محترم انجمن درخواست مي‌شود راس ساعت مقرر در جلسه حضور بهم رسانند. همچنين هيات مديره انجمن از اعضاي محترمي که آمادگي عضويت در هيات مديره را دارند دعوت مي‌نمايد که تا تاريخ 24/11/89 آمادگي خود را به اطلاع هيات مديره برسانند.
دستور جلسه:

1-    گزارش هيات مديره
2-    گزارش بازرس
3-    انتخاب هيات مديره و بازرس جديد

احمد رحماني                                  
رئيس انجمن اعضاي هيات علمي موسسه تحقيقات جنگل ها و مراتع

                                                                    

نخستين تحليل از نتايج نظرسنجي انجمن در باره فيلترينگ مهار بيابان زايي

     آقاي مهندس امير سررشته داري از اعضاي محترم هيات علمي وزارت جهاد كشاورزي اقدام به تحليل نظرسنجي انجمن در باره دلايل تداوم فيلترينگ مشهورترين و محبوب ترين وبلاگ محيط زيستي ايران - مهار بيابان زايي - كرده اند كه ضمن توجه خوانندگان اين تارنما به كار ارزشمندشان، اميدواريم همچنان دوستان فعالانه در اين نظرسنجي كه تاكنون بر روي درگاه مجازي بيش از 20 سايت و وبلاگ قرار گرفته است، شركت كنند.

     بديهي است، انجمن نيز در آينده تحليل خود را در اين خصوص ارايه خواهد داد.

طبیعت عسلویه و سواحل خلیج فارس را ارزان نفروشیم!


    کمتر نقطه‌ای در ایران را شاید بتوان برشمرد که حجم سرمایه گذاری‌های صورت گرفته در آن در طول پانزده سال اخیر به اندازه عسلویه باشد. کافی است به تصاویر ماهواره‌ای سواحل خلیج فارس در استان بوشهر در حد فاصل کنگان، بندر طاهری، جم و ریز تا عسلویه در منتها الیه خاوری استان بوشهر بنگرید تا دریابید که حجم تظاهرات دیداری سرزمین و تغییرات شگرف رخ داده، چگونه سیمای سواحل خلیج فارس را به ضرب تزریق ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در عسلویه تغییر داده است؛ روندی که قرار است در دوران زمامداری دولت دهم، همچنان ادامه یافته و ۴۳ میلیارد دلار دیگر هم در این منطقه سرمایه گذاری شود.

    شگفتا که با این وجود و به رغم چنین حجم انبوهی از سرمایه گذاری ارزی و ریالی در منطقه، استان بوشهر همچنان در شمار پنج استانی در کشور قرار دارد که از بالاترین نرخ بیکاری رنج می‌برند و شرایط به نحوی است که رشد بیکاری در طول سال گذشته در این استان، تقریباً دو برابر متوسط کشور بوده است.

    این در حالی است که استان بوشهر پس از هرمزگان با ۶۰۰ کیلومتر مرز ساحلی با خلیج فارس، دارای بیشترین همجواری با دریاست و به همین سبب از اهمیت راهبردی و اقتصادی زیادی برخوردار است. افزون بر آن، وجود عظیم‌‌‌ترین منبع گازی جهان در مناطق کنگان و عسلویه، یعنی منطقه ویژه اقتصادی پارس‌جنوبی، بوشهر را به یکی از مستعد‌‌‌ترین و مهم‌‌‌ترین استان‌های جنوبی کشورمان بدل کرده است؛ با این وجود باید اعتراف کرد که نه تنها تاکنون مردم شریف بوشهر از خوان این نعمت ناهمتا به نحوی سزاوارانه و درخور، بهره‌مند نبوده‌اند، بلکه به دلیل غلظت عملیات تکنوژنیک و فشارهای انسانی وارده بر سرزمین، به جرأت می‌توان گفت که استان بوشهر از نظر شدت ناپایداری سرزمین در ایران، می‌تواند کاملاً سرآمد باشد.


    تخریب گسترده رویشگاه‌های گونه‌های درختی بومی منطقه، به ویژه کنار و کهور در سواحل خلیج فارس، تزریق مستقیم پساب‌ها و پسماندهای صنعتی و شهری به خلیج فارس، ویرانی شتابان پارک ملّی نایبند و پس‌رفت نگران‌کننده زیگونگی ارزشمند منطقه (تنوع زیستی)، به ویژه پرندگان کنارآبزی و سرانجام نابودی کشاورزی منطقه، تشدید آلودگی هوا، آب و خاک و برهم زدن بافت توپوگرافی سواحل از جمله آشکارترین عقوبت‌های گران سرمایه گذاری حدود ۱۰۰ میلیارد دلاری در بوشهر بوده است.

    تصاویری که ملاحظه می‌کنید، مربوط به آذرماه گذشته است که نشان می‌دهد لودرها و ماشین‌آلات سنگین چگونه مشغول پاک‌تراشی تپه‌ها و هموارکردن کوه‌ها و انتقال خاک آنها به داخل خلیج فارس در منطقه کوه اخترهستند! آن هم در شرایطی که در جنب این منطقه (واقع در غرب عسلویه و پیش از بندر طاهری) زمین های هموار فراوانی وجود دارد.

(حمل خاک و سنگ تپه ها به سوی خلیج فارس و به حجم بیش از ۸ میلیون متر مکعب!)

    و تأسف‌آورتر آن که این همه در برابر چشمان سازمان حفاظت محیط زیست کشور و تقریباً سکوت مطلق یا انفعال کامل آنها در حال شکل‌گیری است؛ چرا که رییس سازمان در عسلویه گفته است: دیگر دوره نه گفتن به سرآمده است!

    شایان توجه آن که فعالان محیط زیست و علاقه مندان به طبیعت ایران، هرگز مخالف توسعه نبوده و نیستند، اما این پرسش جدی را در عسلویه قابل طرح می‌دانند که آیا امکان نداشت میدان‌های نفتی و گازی پارس جنوبی و شمالی گسترش یافته و توسعه یابند، بدون آن که پوشش سبز منطقه آسیب دیده و تخریبی هنگفت در آب و خاک و هوای سرزمین رخ بنماید؟ تنها کافی بود تا یک هزارم درصد از این حجم عظیم سرمایه‌گذاری به مصرف مطالعات ارزیابی محیط زیستی اختصاص می‌یافت و پیمانکاران شرکت نفت و گاز مؤظف می‌شدند تا چند برابر فضای سبزی را که تخریب کرده‌اند، از نو بازسازی کرده و بیافرینند. به علاوه، رویشگاه منحصر به فرد مانگرو در نایبند می‌توانست وظیفه بالانس بوم‌شناختی منطقه را انجام داده و مصداق ریه‌های عسلویه باشد؛ به نحوی که از شدت آلودگی‌ها در آب و هوا و خاک بکاهد. اما افسوس که آنچه مورد عنایت قرار نگرفت، همانا ملاحظات منطقی و خردمندانه محیط زیستی بود؛ همان آموزه‌هایی که در اصل ۵۰ قانون اساسی، عدم توجه به آنها برابر با توقف حیات اجتماعی روبه رشد مردم ایران، معرفی شده است و چهره امروز بوشهر در حوزه امنیت و اقتصاد آشکارا آن را تأیید می‌کند! نمی‌کند؟

    باشد که در فرصت باقیمانده، سازمان حفاظت محیط زیست بتواند از مسئولیت نظارتی و قدرت قانونی خویش برای مهار طبیعت‌ستیزی بی‌سابقه در عسلویه استفاده کرده و جلوی یک فاجعه بزرگ و غیرقابل جبران در کرانه‌های مرکزی خلیج فارس را بگیرد.

محمد درويش

(با سپاس از جناب آقاي مهندس فرهاد فخري، رييس محترم مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي بوشهر براي در اختيار قرار دادن تصاوير)

فرض كنيم ميانكاله در ايران نبود!


فرض كنيم ميانكاله به جاي آن كه در جنوب شرق درياي مازندران قرار گرفته بود، در سواحل شرقي ژاپن يا كرانه هاي شمالي استراليا يا جنوب اسپانيا واقع شده بود؛ با او چه مي كردند؟ آيا آن مردمان هم تومار تهيه مي‌كردند و شكايت مي‌بردند كه چرا از قلب ميانكاله نبايد يك جاده عبور كند؟ و يا چرا ما نبايد يك پالايشگاه در ميانكاله داشته باشيم؟ و چرا گاوميش‌هاي ما نبايد به هر تعداد و زماني كه دوست دارند در ميانكاله بچرند؟ و يا رییس محیط زیست آنجا هم به جرم مخالفت با تخریب میانکاله از کاربرکنار می شد؟ و یا ...
به نظر مي‌رسد كليد رخداد تلخي كه در ميانكاله درحال وقوع است را مي‌توان با فرض پيش‌گفته بهتر درك كرده و به واكاوي دلايل تشديد ناپايداري نخستين تالاب بين‌المللي ثبت شده ايران در كنوانسيون رامسر پرداخت.
ميانكاله اولین معبر و منزلگاه ورود پرندگان مهاجر در شمال ايران است؛ منزلگاهي كه به دليل شرايط ناهمتاي طبيعي‌اش مي‌تواند به صورتي همزمان هم قرقاول را در خود جاي دهد (که زیستگاهي عموماً جنگلي دارد) و هم دراج را که اغلب در مناطق شنی و ماسه‌ای خوزستان زندگی می‌کند. حضور همزمان قرقاول و دراج در ميانكاله شبيه به وجود آب شور و شيرين در درياچه بختگان مرحوم است كه سبب شده بود آن محيط آبي بي نظير هم در تمام دنيا يگانه و بی همتا باقي ماند. افسوس که دیروز قدر بختگان را ندانستیم؛ همان گونه که امروز قدر میانکاله را نمی دانیم! می دانیم؟

اگر امروز – آن گونه كه اسماعيل كهرم مي گويد  - از مجموع 120 هزار بال پرنده‌اي كه تا سه دهه‌ي پيش در ميانكاله حضور داشتند، فقط 11 هزار بال باقيمانده است؛ و اگر بر بنياد مطالعات كامبيز بهرام سلطاني، پاره‌هايي از ميانكاله اينك در اثر تحمل فشار بيش از حد گاوميش‌ها (حدود سه برابر بيش از ظرفيت در سطحي معادل 26 هزار هكتار از وسعت حدود 69 هزار هكتاري زيستگاه)، نه‌تنها رويش طبيعي‌شان از ميان رفته، بلكه سطح زنده‌ي خاك نيز به شدت آسيب ديده و تخريب شده است، بايد بپذيريم كه ناپايداري شرايط بوم‌شناختي ميانكاله شتابان در حال اوج گرفتن است و بايد هرچه سريع‌تر برنامه‌ي جامعي براي بهسازي، باززنده‌سازي يا Rehabilitation and Habitat Restorationدر اين زيستگاه منحصر به فرد ايران به مرحله اجرا درآید؛ برنامه ای که بدون نیاز به بهانه ی نگون بختی به نام ببر سیبریایی هم بتوان آن را با اراده و توان و جسارت لازم اجرایی کرد.
با اين وجود، شوربختانه باید بپذیریم که نه تنها هيچ اراده‌اي براي اجرايي شدن چنين برنامه‌اي در سطح منطقه و سازمان ديده نمي‌شود، بلكه برعكس شاهد خراش بيشتر ميانكاله به بهانه اشتغال‌زايي و رفاه مردم بهشهر هم هستيم! غافل از اين كه بهشهر تا زماني بهشهر است كه بتواند همجواري مسالمت‌آميز خود را با يك تالاب بانشاط و  دربردارنده‌ي توان زيست‌پالايي درخور حفظ كند.
به ديگر سخن، تنها ويژگي ممتاز و كمتر آسيب ديده ميانكاله همانا وجود یک خلیج آرام و پاك از هر نوع آلودگي ديداري است؛ خصلت ارزشمندی که سبب شده تا خلیج میانکاله را زایشگاه امن ماهیان خاویاری بنامند (یادمان باشد که در طول 1600 کیلومتر نوار ساحلی دریای مازندران، فقط زیستگاه میانکاله با 65 کیلومتر طول از ساخت و سازها در امان مانده است)؛ اما متأسفانه می‌خواهند آن‌ آرامش و امنیت را هم به بهانه‌ي دسترسی به دریا با احداث جاده تخریب کرده و اصلی‌ترین محل تخم ریزی 90 درصد ماهیان جنوب دریای مازندران را نابود سازند! چرا؟
باید بدانیم که میانکاله از منظر سه معیار بین‌المللی واجد ارزش است: نخست آن که در برنامه انسان و کره مسکون یونسکو به عنوان اندوخته گاه زیست سپهر شناسایی شده است؛ دوم این که پناهگاه حیات وحش برخی از گونه های نادر و ارزشمند کره زمین است و سوم آن که نخستین تالابی است که در سیاهه ی جهانی کنوانسیون رامسر از سوی ایران به ثبت رسیده است. درحقیقت بسیاری از کارشناسان بر این باورند که میانکاله یکی از 59منطقه اکوتون ویژه شناخته شده در جهان با کارکردهایی چندجانبه است؛ منطقه ای که مادر طبیعت برای آفرینش معماری هوش ربایش میلیون ها سال زمان مصروف کرده و اینک ما حق نداریم با ساخت سازه هایی طبیعت ستیزانه، همه ی آن زیبایی ها و طنازی های اهورایی را یک شبه نابود ساخته و ویران کنیم.
میانکاله به میلیون ها پرنده ی مهاجری تعلق دارد که همه ساله با پیمودن هزاران کیلومتر خود را به این نخستین ایستگاه سوخت‌گیری و تجدید قوای بی نظیر در خاک وطن می رسانند تا ایرانیان دیروز، امروز و فردا از تماشای این پرواز شکوهمند از فرش به عرش برسند. چه کسی می تواند بهای تماشای این منظره استثنایی را محاسبه کند؟

یکبار دیگر به پرسش نخستین این یادداشت برگردیم و با خود آهسته تکرار کنیم: آیا اگر میانکاله در ایران نبود، باز هم با او چنین نامهربانانه و آزمندانه برخورد می کردند؟